روایت زیباکلام از دستهگلی که «حسینعلی» به آب داد ؛ اصلا نفهمیدم چگونه از میان حلقه محافظان ابراهیم رییسی رد شد / نوه زیباکلام چه گفته که احمد توکلی را عصبانی کرده است ؟
تاریخ انتشار: ۱۶ تیر ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۹۳۴۹۱۵۷/روایت_زیباکلام_از_دسته_گلی_که_حسینعلی_به_آب_داد_اصلا_نفهمیدم_چگونه_از_میان_حلقه_محافظان_ابراهیم_رییسی_رد_شد_نوه_زیباکلام_چه_گفته_که_احمد_توکلی_را_عصبانی_کرده_است
در بحثهایی که در محیط «گرم و صمیمی» خانواده دختر و دامادم آن شب به راه میافتاد، من خیالم از یک بابت جمع بود؛ هیچیک از اصحاب دعوی هیچ جوری پای من را نمی توانستند به میان بکشند. صادق زیبا کلام ماجرای جالبی را در مورد دیدار نوه مشترک خودش و احمد توکلی با ابراهیم رییسی روایت کرده است .
این ماجرا را به روایت صادق زیباکلام بخوانید :
هفته گذشته(11 تیر 1396) درست همان موقع که من میبایستی در نشر ثالث برای معرفی فیلم مستند «قابها» ساخته آقای کیوان مهرگان حضور می یافتم، دخترم سارا به من گفته بود که علیرغم آنکه خیلی دلش میخواهد به آن مراسم بیاید لاکن میبایستی در مراسم یادبود مرحومه بانو علمالهدی حضور پیدا میکرد بهواسطه دوستی نزدیکش با نوه آن مرحومه و جناب آیتالله سید احمد علمالهدی.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
دخترم مجبور میشود پسرش یحیی که من او را حسینعلی صدا میکنم و کلاس دوم دبستان هست و قبلاً اشاراتی به او داشتهام را هم با خودش به مجلس یادبود که در دانشگاه امام صادق(ع) برگزار می شده ببرد. قبلاً توضیح داده بودم که حسینعلی بهواسطه آنکه یک پدربزرگش جناب دکتر احمد توکلی و پدربزرگ دیگرش هم بنده هست، یکی دو برابر سنش آگاهی سیاسی پیداکرده.
از همان ابتدا که وارد مجلس میشوند از مادرش میخواهد که به او اجازه دهد سری به قسمت مردانه بزند؛ اما مادرش اجازه نمیدهد و میگوید «در آن شلوغی گم میشوی»؛ اما حسینعلی که میفهمیده در قسمت مردانه رجال و شخصیتهای مهم سیاسی هستند اصرار داشته سری به قسمت مردانه بزند. سرانجام هم در یک لحظه که مادرش سرگرم مکالمه بوده فرصت را غنیمت میشمارد و خود را به قسمت مردانه میرساند. حدسش درست بوده و قسمت مردانه مملو از بزرگان قوم.
حسینعلی جناب رئیسی را برای دیدار انتخاب میفرمایند. هیچکدام ما نتوانستیم بفهمیم چگونه موفق میشود از حلقه محافظین ایشان رد شده و خود را به آن بزرگوار برساند. بعد از سلام از جناب رئیسی میپرسند که من را نمیشناسید؟ و جناب رئیسی که متعجب شده بودند پاسخ میدهند که «نه! و چرا باید تو را بشناسم؟» حسینعلی هم با غرور پاسخ میدهد: «من نوه دکتر احمد توکلی و دکتر صادق زیباکلامِ معروف هستم!» گویا جناب رئیسی میفرمایند «تو بزرگ بشی چه بشوی!» محافظین، حسینعلی را هدایت به بیرون میکنند و او به نزد مادر بازمیگردد.
شب که به منزل برگشته بودند تلفن منزل زنگ میخورد و حسینعلی گوشی را برمیدارد. از تن صدای پدر جون(دکتر توکلی) میفهمد که قمر در عقرب شده و میشنود که مادرش به دکتر توکلی میگوید «روح من هم خبر نداشته و نمیدانستم رفته بوده پیش حاجآقا؛ خاک عالم به سرم کنن». ظاهراً بعداً که دکتر توکلی حضور پیدا میکنند، جناب رئیسی ایشان را در جریان حضور نوهشان و افاضاتشان قرار میدهند. لحنشان هم بهگونهای بوده که دکتر توکلی هم از سارا و هم از حسینعلی میپرسند که «دیگه به حاجآقای رئیسی چه گفته بوده؟»
در بحثهایی که در محیط «گرم و صمیمی» خانواده دختر و دامادم آن شب به راه میافتاد، من خیالم از یک بابت جمع بود؛ هیچیک از اصحاب دعوی هیچ جوری پای من را نمی توانستند به میان بکشند. فردایش وقتی از حسینعلی پرسیدم که چرا آنگونه با حضرت رئیسی صحبت کرده و اصلاً به چه جرئتی نزد ایشان رفته؟ با بیتفاوتی آزاردهندهای به من گفت «مگه چه کار بدی کردم؟ فقط خودمو بهشون معرفی کردم»
منبع: نامه نیوز
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت namehnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «نامه نیوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۹۳۴۹۱۵۷/روایت_زیباکلام_از_دسته_گلی_که_حسینعلی_به_آب_داد_اصلا_نفهمیدم_چگونه_از_میان_حلقه_محافظان_ابراهیم_رییسی_رد_شد_نوه_زیباکلام_چه_گفته_که_احمد_توکلی_را_عصبانی_کرده_است را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی: