محمدرضا شفيعي کدکني، بازمانده از نسلي بيتکرار
تاریخ انتشار: ۱۹ مهر ۱۳۹۶ | کد خبر: ۲۱۵۸۸۲۵۳/محمدرضا_شفیعی_کدکنی_بازمانده_از_نسلی_بی_تکرار
خبرگزاري آريا - استاد محمدرضا شفيعي کدکني را ميتوان به استناد کارنامه کارياش در ابعادي گوناگون به بررسي و تحقيق نشست، اگرچه اين تحقيق و بررسي بسيار دشوار مينماياند، و محققي مردافکن ميخواهد که دستکم، از نگاه انتقادي و انديشه ادبي، همسنگ و همطراز خالق شاهکارهاي بيپاياني همچون «صور خيال در شعر پارسي»، «موسيقي شعر»، «شعر معاصر عرب»، «با چراغ و آينه»، «زبان شعر در نثر صوفيه» و… باشد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
با اين همه استاد را بيترديد و بدون مبالغه ميتوان نگين انگشتري ادبيات پارسي در روزگار ما دانست، که روحش غوطهور در تاريخ پرفرازونشيب ادبيات کلاسيک فارسي و جسمش آميخته به ادبيات نوين است و همين حضور عميق در دو اقليم کلاسيک مدرن از او شخصيتي ادبي با دقت، وسواس، ظرافت و نگاهي ژرف ساخته است.
در کنار اين همه، شعر استاد نمايانگر انديشه اوست و اجتماعي بودن يکي از ويژگيهاي مهم آن. با اين همه استاد، در سالهاي اخير بهخصوص، به واسطه نظريات انتقاد ادبياش، بيشتر از هر زمان ديگر مورد نقد و نظر قرار گرفته است.
شايد اگر استاد، شيوه گفتوگو نکردن بيش از چهار دههشان را کنار ميگذاشتند و شخصا به برخي پرسشها پاسخ ميدادند، بسياري موارد روشن، و مشخص ميشد، اما چه ميتوان نوشت که ايشان روزي 17 ساعت کار تحقيقي را به گپوگفت ترجيح داده و ميگويند سخنشان در آثارشان است و نه چيزي بيشتر.
به هر روي در اين فرصت و به بهانه همين مصايب کوچک بر آن شدم تا با علي دهباشي، ادبپژوه، نويسنده و سردبير مجله «بخارا» که سالهايي طولاني است که با استاد همراه و همنشيناند، درباره ايشان، به گفتوگو بنشينم. دهباشي خود اقليم انديشه است و به بهانه سالها کار دقيق ادبيات انديشه انتقادي مرجعي دارد. با او از شفيعي کدکني و زيست ادبي و انسانياش سخن گفتم و پرسيدم، که جايگاه اساسي کدکني را چگونه ارزيابي ميکند؟
کارنامهکاري استاد شفيعي کدکني را ميتوان به سه بخش تقسيم نمود، نخست استادي دانشگاه زبان و ادبيات فارسي، دوم کارهاي پژوهشي بلند، آکادميک و نفسگير که اغلب در حوزه تصحيح متون کهن يا پژوهش در آنها قلم زده شده است و دست آخر شاعري ايشان. شما بهعنوان شخصي که سالهاي طولاني با استاد همزبان و همقدم بودهايد، اين سه را چگونه ارزيابي ميکنيد؟
من تصور ميکنم کارنامهکاري ايشان بيش از اين سه بخشي باشد که شما برشمرديد. دکتر شفيعي از زمره آخرين نسل استاداني است که کارنامه فرهنگي و پژوهشي و حرفهاي و تاليفيشان چندوجهي بوده؛ مانند استاد بديعالزمان فروزانفر، استاد ملکالشعراء بهار، استاد پرويز ناتل خانلري، استاد عبدالحسين زرينکوب و استاد غلامحسين يوسفي؛ اين بزرگان، نسلي بودند که در چندين وجه و بعد ميتوانستيم بهدرستي «استاد» خطابشان کنيم. امروز شما ميبينيد که مثلا يک دکتر ادبيات تنها در يک رشته تخصص دارد و در همان تخصص صاحبنظر و قلم است. اما نسلي که دکتر شفيعي از آن است، اينگونه نيست. کدکني نتيجه و محصول و به عبارتي بازمانده از نسلي است بيتکرار.
و شعر استاد کدکني، که احتمال ميدهم اغلب تودهها او را بيشتر بهعنوان يک شاعر بشناسند.
شاعري ايشان خودش يک فصل بسيار گسترده و جدايي دارد. به نظرم اگر امروز قرار باشد سه، يا دو نفر شاعر مهم زبان فارسي را در حوزه تمدن فرهنگي زبان فارسي نام ببريم، به قطع ايشان اولين نباشند دومين هستند. همچنين در استادي دانشگاه، امروز به جرئت ميتوان گفت که سه نسل از بهترين استادان فعلي دانشگاههاي ما در داخل و خارج از دانشجويان ايشان بودهاند.
به نکته خوبي اشاره کرديد، ميخواهم بپرسم با توجه به تاريخ تجدد در ادبيات و گذراندن يکي دو دهه گذشته و تجربه نحلههاي گوناگون شعري، جايگاه دکتر کدکني بهعنوان يک شاعر چگونه ميتواند تفسير شود؟
دکتر شفيعي کدکني از زمره شاعران معاصري است که از همان آغاز يعني کتاب شعر« زمزمهها» که در سال 1344 منتشر شد، خود را بهعنوان شاعري قابل و مستعد و آيندهدار به جامعه معرفي کرد. «در کوچهباغهاي نيشابور» که در سال 1350 منتشر شد، شفيعي را بهعنوان يک شاعر محبوب و مقتدر در زمينه شعر نيمايي معطوف به جامعه تثبيت کرد. او شاعري بزرگ و موفق است. استاد ما زرينکوب شعرش را نمونه بارز و عالي شعر بيدروغ و بينقاب خوانده است.
در شعر او ويژگيهايي است که او را ممتاز کرده. او را در گسترهاي که نام برديد، با ديگران نميتوان يکسان دانست. ايشان از اين جهت بسيار استثنا هستند، و در حال حاضر تنها ميتوان افرادي چون آقاي «سايه» (هوشنگ ابتهاج) را در کنارشان قرار داد، آن وجه استثنايي اين است که او ريشه در 1200 ساله سابقه شعر فارسي ايران دارند و با استفاده از همين سابقه اما همسو با جهان مدرن اثر آفريدهاند.
يعني با توسل به همين ريشه داشتن در تاريخ ادبيات کلاسيک ايران، ميتوانيم مدعي استثنا بودنشان حتي در ميان شاعران متجدد باشيم.
اجازه دهيد يک نکته را بگويم. بيترديد تنها شخصي در دوران مدرن ميتواند شعر فارسي خوب بگويد، که حتما در شاهنامه، مثنوي، سعدي، حافظ و ادبيات گذشته غوطه خورده باشد. بدون درک عميق اين سرچشمههاي زبان فارسي، هرگز نميتوان شعر نو حتي شعر مدرن گفت.
براي اينکه گنجينه واژگان آنجاست، من بايد اول بتوانم اين گنجينه را بشناسم، اين تاريخ را بشناسم، تا امروز بتوانم با شکلي تازهتر، تاريخ خودم را رقم بزنم. دکتر شفيعي با تجربياتش در شعر نو فارسي، تواناييهايش را خود نشان داده است. به قول شما مردم امروز که در دوران تجدد زندگي ميکنند بيشتر او را با شعرش ميشناسند، اين يعني در آميختن معرفت و شناخت از گذشته با مفاهيم فرهنگ ايراني امروز. به عبارتي زمانه برتري شعر ايشان را گواهي داده است.
دکتر کدکني هم خودشان مکرر گفتهاند که براي البته يک پرسش است، اما بگويم شخصا از زبان سعدي و تصويرپردازي او بسيار سود بردهام و معتقدم سعدي سخن از زبان و زمانه ما ميگويد و هرگز اينطور فکر نميکنم.
بله، اما پرسشي است که شايد جوانترها مطرح کنند، اما چون نميخوانيم، درک نميکنيم که از اين مدرنتر که در 750 سال پيش سروده شده ميشود:
خبرت خرابتر کرد جراحت جدايي
چو خيال آب روشن که به تشنگان نمايي
تو چه ارمغاني آري، که به دوستان فرستي
چه از اين به ارمغاني که تو خويشتن بيابي
بشدي و دل ببردي و به دست غم سپردي
شب و روز در خيالي و ندانمت کجايي
از اين مدرنتر ميشود سرود؟ ما به علت آموزش غلط ادبيات کلاسيک فارسي در مدارس و دانشگاه و به علت تمام شيوههايي که جرياني راه انداخته است از افرادي که نميخواهند زحمت بکشند، مطالعه و پژوهش کنند، باعث شده است درک درستي از اين ادبيات نداشته باشيم. حتي شاملو هم از اين گنجينه سود جسته، مثلا به شعر «مه» او که ميگويد: «بيابان را سراسر مه گرفته ست» و در ادامه ميآورد: «بيابان خسته، لب بسته، نفس بشکسته، در هذيان گرم مه، عرق ميريزدش آهسته از هربند» دقت کنيد. يا در ترجمهاي که از فدريکو گارسيا لورکا انجام ميدهد، عنوان يک شعر را ميگذارد «تخته بند تن» که از حافظ وام گرفته.
ميتوان گفت هرکدام از شعرهاي مهم زبان فارسي در دوران معاصر شعرهايي هستند که همه از اين گنجينه ادبيات کلاسيک سود بردهاند. وقتي شما اين ادبيات کلاسيک را ميخوانيد، واژگان و نوع برخورد شاعران بزرگ با واژگان به صورت خيلي پنهاني در ذهن مينشيند و در زمان آفرينش اثر يکباره ميبينيد چيزي به شما ميگويد که من را بنويس. متاسفانه در شعر معاصر و شعر نسل جوان به علت بيتوجهي و قدري تنبلي در آموزش، البته زحمتي که مطالعه دقيق دارد، يک بيگانگي با سرچشمههاي زبان فارسي ايجاد شده که نتيجهاش شعرهاي سستي است که اين روزها ميبينيم. و بنابراين ما شاهد شاعران برجسته نيستيم.
به نقد شعر معاصر رسيديم، از استاد کدکني دور نشويم و با همين موضوع به ايشان بپردازيم. دکتر هم گويا با چنين رويکردي به ادبيات نسل جديد مينگرد، بهطور مثال مقاله «شعر جدولي» ايشان که اگر اشتباه نکنم نخستين بار شما آن را در مجله «بخارا» منتشر کرديد. در اين مقاله ايشان از همنشينيهاي ناهمخوان صحبت ميکنند و نظر دارند که مثلا سطوري مثل «چند رکعت باران» اشتباه است، چراکه واحد اندازهگيري باران «رکعت» نيست. اما ما ميبينيم که اين شيوه مثلا در شعر شاگردان ايشان مثل زندهياد قيصر امينپور هم متبادر است و اصلا امروزه بهعنوان شيوهاي براي شاعرانه کردن متن به کار ميرود. اين نوع برخوردها با ادبيات متجدد از سوي استاد کدکني را شما چگونه ارزيابي ميکنيد؟
اين مقاله را همانطور که گفتيد، 18 سال پيش براي نخستين بار در شماره اول مجله «بخارا» منتشر کرديم. و اگر قرار باشد به من بگويند در تاريخ يکصد سال اخير 10 مقاله مهم نقد ادبي در حوزه شعر معاصر را نام ببريد، حتما اين مقاله جايگاه نخست را دارد. به علت اينکه ايشان با اين مقاله درواقع شعر يک دوره را فرمولبندي و تئوريزه کردند. آن مقاله آسيبشناسي چند نسل از استعدادهاي خلاق شعري بربادرفته است. چون استاد زبان و ادبيات فارسي هستند، در موضع زبانشناس و اديب و منتقد آشنا به مباني نقد ادبي سنتي و مدرن، ايشان معياري عرضه کردند که شعر کلاسيک و نو و سپيد و غيره را به نوعي ميتوان بر مبناي آن بررسي و تحليل و همچنين آسيبشناسي کرد.
کشف هوشمندانه اداهاي شاعران جدولي و فرمولبندي همهفهم آن حاصل يک عمر تجربيات ايشان است. اين مقاله ميتواند يک کتاب 400 صفحهاي شود که ايشان به صورت فشرده در 30 صفحه بيان کردند. و هيچ منتقدي به صورت مکتوب تا امروز نيامده است درباره آن نظري ارائه کند يا نقدي بنويسند. تنها اخيرا يک کتابي منتشر شده است فکر کنم با نام «دکتر شفيعي چه ميگويد؟»
فکر کنم کتابي را که «نشر بوتيمار» چاپ کرده است، ميگوييد؟
بله. من ميتوانم بگويم از اين ساختمان خوشم نميآيد، ولي وقتي که بخواهم اين ساختمان را نقد کنم، بايد معماري بدانم. پس من ميتوانم آقاي دکتر شفيعي را بگويم شعرشان را خوشم نميآيد، اما اگر بخواهم دکتر شفيعي را نقد کنم، بايد همسطح ايشان بهعلاوه يک بدانم.
آيا شما معتقديد که نقدهاي استاد کدکني همانقدر که در فضاي ادبيات کلاسيک راهگشا بودهاند، براي فضاي ادبيات مدرن هم نسخهاي چشمگير و کارآمد هستند؟
ايشان حداقل 30 سال از زمان خودش جلوتر است. اگر يحيي آرينپور بعدي بيايد و غربال را به دست بگيرد، همان کاري را خواهد کرد که دکتر شفيعي انجام ميدهد. نگاهي که به ادبيات دارند، نگاه به آينده است و او افق را ميبينيد و من در گودي ميبينم، بنابراين آنکه در قله نشسته است، تپهها، رودخانهها و… را ميبيند. يکباره يادم افتاد که تعبير بسيار زيبايي ايشان به کار بردهاند: «عدهاي در سيسييو مطبوعات ادامه حيات ميدهند.» يعني اگر اين دستگاه را بکشي، حيات از ميان ميرود.
نگاه انتقادي دکتر کدکني برخي مواقع گويي بسيار تند است. هم در لحن و هم در مضمون برخي نقدها. مثلا در مقدمهاي که بر گزيده اشعار زندهياد خانلري نوشتند، نقدهايي بر نيما يوشيج داشتند که مثلا شعرش را از خانلري برداشته و غيره.
آقاي دکتر شفيعي در کتاب «چراغ و آينه» تفکر انتقادي خود را اعلام کرده است. او ميگويد شعر معاصر فارسي در بستر ترجمه شکل گرفته است. زادگاه شعر معاصر و ضرورتش ترجمه آثار غربي بوده است. نيما هم همينطور و يکي از درخشانترين حاصلهاي اين تاثير از ترجمه شاملو بوده است. نيما يوشيج در يک شرايط ويژه تاريخي حضور پيدا کرد؛ شرايطي که حزب توده انديشههاي متجدد را تبليغ ميکرد و زمينه سياسي هم داشت و طبيعي بود که در مقابل صف کلاسيسم دنبال آدمهايي ميگشتند مانند نيما. خود جلال آلاحمد در مقاله «پيرمرد چشم ما بود» بهصراحت نوشته است که نيما را چگونه به شکلي که در دهه 1350 مطرح شد، مطرح کردند.
ارزشهاي نيما جاي خودش، ولي ويترين کردن و عرضه کردن و تبليغ کردن چيز ديگري است که خود نيما از اين کار حيرت کرده بود. خود آلاحمد ميگويد: «او نميدانست که ما او را علم کردهايم.» آلاحمد، نيما را به حزب توده معرفي کرد. بنابراين نيما با همين نقدهاي موشکافانه که دکتر شفيعي بهدقت انجام داده است، درواقع جايگاه واقعي خود را پيدا ميکند. نيماي دهه 1350 اسطوره بود، رويکرد دکتر شفيعي به شعر رويکرد تاريخي است. ايشان به شعر فارسي نگاه تاريخي دارد و آنچه در آينده ادبيات گفته خواهد شد، او امروز ميگويد و طبيعي است که خيليها برآشفته شوند.
اجازه دهيد دستآخر کمي از اين مباحث فاصله بگيريم. خواهشمندم به واسطه سالها همنشيني با استاد کدکني کمي از شخصيت انساني ايشان برايمان بگوييد.
من استادان خيلي زيادي را در زندگيام ديدهام و شايد کمتر کسي اين بخت را داشته است در زندگي. سيدمحمدعلي جمالزاده، صادق چوبک، بزرگ علوي، تقي مدرسي، سيمين بهبهاني، ابراهيم گلستان، مهرداد بهار، دکتر زرينکوب، انجوي شيرازي، غلامحسين يوسفي، دانشور و همه اينها را درک کردهام و رابطهام در حد امضاي کتاب نبوده و عميقتر از اين مباحث بوده است. اما در اين ميان آقاي دکتر شفيعي شبيه هيچکدام نيست. يکي از شخصيتهايي است که لابهلاي تاريخ فرهنگي را بسيار دقيق ميشناسد.
انساني بسيار اصولي در زندگي شخصي، در عين حال که بسيار مدرن است، در سنتيترين شکل ممکن که تصور ميکنيم، زندگي ميکنند. اهل موسيقي است و بسيار موسيقي را خوب ميشناسد. در حوزه فيلم و تئاتر هم برگزيده برگزيده برگزيدهها را ميبيند. شما کافي است منزل ايشان را برويد و ببينيد، خانهاي که چهار ميز تحرير در آن وجود دارد و روي هرکدام يک پروژه در حال انجام است.
در اين خانه اگر دزد بيايد، هيچ چيزي براي بردن ندارد، يک يخچال و يک گاز و مقداري کتاب و زندگي که با روزي 17 ساعت کار گره خورده است در هفتاد و چند سالگي. حتي ايشان ساعت چاي خوردنش مشخص است. انضباط ايشان در غذا خوردن و خوابيدن بسيار مثالزدني است. ملاحظات بسيار خاصي دارد که يک وجودي را ساخته به نام استاد شفيعي کدکني.
منبع: خبرگزاری آریا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.aryanews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری آریا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۱۵۸۸۲۵۳/محمدرضا_شفیعی_کدکنی_بازمانده_از_نسلی_بی_تکرار را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی: