Web Analytics Made Easy - Statcounter

خبرگزاري آريا - هفته نامه کرگدن - اسم نويسندگان، به متن رجوع شود: درباره سريال خاطرات خون آشام که مجموعه اي از بازيگرهاي خوش قيافه را در خود جمع کرده و تلاش دارد سريالي رومانتيک – ترسناک باشد؛ البته در مورد موفقيتش نظرات متفاوتي وجود دارد.


فرمولي که جواب مي دهد

رامبد خانلري: ما در ايران مجموعه رمان هاي «گرگ و ميش» را به واسطه فيلم هاي سينمايي که از روي آنها ساخته شد، مي شناسيم.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

موفقيت اين فيلم ها، مترجمان محترم را به صرافت ترجمه اين داستان ها انداخت و هر چه ترجمه از اين کتاب ها در بازار کتاب موجود است، به زمان بعد از پخش قسمت اول فيلم هاي گرگ و ميش مربوط مي شود.

در دنيا هم همين اتفاق با اندکي اختلاف افتاد، يعني مجموعه رمان هاي گرگ و ميش داستان هاي موفق و پرفروشي بود، اما فيلم هاي سينمايي که از روي آنها ساخته شدند، به محبوبيت هر چه بيشتر اين کتاب ها کمک زيادي کرد. دليل ديگري که باعث شد اين فيلم ها در ايران با اقبال عمومي مواجه شوند، حضور رابرت پتينسون به عنوان هنرپيشه نقش اصلي در قسمت اول اين فيلم ها بود. کسي که تمام هري پاتربازها که تعدادشان هم زياد است، پيش از اين او را با نقش سدريک ديگوري مي شناختند.




سدريک ديگوري براي تمام طرفداران هري پاتر شخصيت دوست داشتني و جذابي بود و چهره خوب رابرت پتينسون و انتخاب خوب و به جاي او براي اين نقش در فيلم «جام آتش» به اين محبوبيت دامن زد.

سريال «خاطرات خون آشام» شباهت انگارناپذيري با مجموعه گرگ و ميش دارد. آن قدر که آن اوايل خيلي ها خاطرات خون آشام را سريال گرگ و ميش معرفي مي کردند. ايان سامرهلدر هم رابرت پتينسون جديدي بود که سازندگان سريال او را کشف کرده بودند. همان «بون» سريال لاست، يعني برادر شانون و اولين شخصيت مهمي که در بين شخصيت هاي مهم لاست از داستان بيرون گذاشته شد. مسيري که او طي کرد، جالب بود؛ از يکي از موفق ترين سريال هاي دنيا خيلي زود کنار گذاشته شد، اما بعد به واسطه سريالي ديگر به محبوبيتي جهاني دست يافت.

يادم هست همان زمان سامرهلدر به واسطه چهره جذابي که داشت، در ميان طرفداران لاست شخصيت محبوبي بود و خيلي ها داغدار مرگ زودهنگام او در هواپيماي قراضه شدند. گرگ و ميش و خاطرات خون آشام حتي در شکل محبوبيت هم به يکديگر شبيه بودند. يکي به واسطه ايستادن بر خرابه هاي هري پاتر و انتخاب هنرپيشه جذاب و خوش چهره اي به نام رابرت پتينسون به محبوبيت دو چندان رسيد و ديگري به واسطه ايستادن بر خرابه هاي لاست و انتخاب هنرپيشه جذاب ديگري به نام ايان سامرهلدر.

هر دو پيش از اين نقش جوانان محبوبي را ايفا کرده بودند که معصومانه کشته شدند و ظرف ذهني که مخاطب از آنها به واسطه نقش هاي قبلي داشت، دست آنها را گرفت و به موفقيت مجموعه ها هم کمک زيادي کرد. مقداري از شباهت دو اثر بر مي گردد به مختصاتي که آثار تين ايجري سينمايي و تلويزيوني آمريکايي دارند. چهارچوب و قاعده کلي همان چيزي است که باعث مي شود يکي مثل من مخاطب اين سريال نباشد و يکي ديگر از طرفداران پر و پا قرص سريال خاطرات خون آشام باشد.

اين قانون و قاعده کلي، يعني معماهاي دم دستي در کنار روابط دراماتيک بي چفت و بست و هنرپيشه هاي جواني که همگي يک ويژگي مشترک دارند و آن هم جذابيت ظاهري بيشتر شخصيت هاست و اين همان چيزي است که باعث مي شود اين سريال در ميان جوانان و نوجوانان محبوبيت زيادي داشته باشد. در ميان سريال هاي تين ايجري خاطرات خون آشام سريال خوش ساختي است. اگر مخاطب اين گونه از سريال هاي تلويزيوني هستيد، تماشاي اين سريال را به شما توصيه مي کنم.




زنده باد تخيل

بهاءالدين مرشدي: هيچ وقت فکر نمي کردم مخاطب خوبي براي سريال هاي خون آشامي باشم. از همان بچگي از اين نوع فيلم ها مي ترسيدم و هنوز هم مي ترسم. يک شب کاملا از سر اتفاق، وقتي سريال هايم ته کشيده بود، گفتم سريال خاطرات خون آشام را ببينم و از همان قسمت اول شروع کردم به ترسيدن. ديدم ترسيدن چقدر چيز جذابي است که هميشه خودم را از آن محروم کرده ام. اين است که يکي از طرفدارهاي پر و پا قرص اين سريال شدم و همه اش را دنبال کردم.

يکي از مهم ترين ويژگي هايي که اين سريال دارد و مرا جذب خودش کرده، اين است که مي داني براي تفريح کردن مي خواهي سريال را ببيني و اين خيلي لذت بخش است که نمي خواهي بحثي فلسفي را دنبال کني. آدم ها و خون آشام ها با هم زندگي مي کنند و ميان شان درگيري هايي وجود دارد. ساحره ها و خون آشام ها و گرگينه ها همه شان با هم و عليه هم هستند. اما هنوز نمي دانم شخصيت هاي خون آشام فيلم بدهاي داستان هستند يا خوب ها. اين قدر که وقتي در داستان پيش مي روي، با آنها همراه مي شوي.

خون آشام خوب و خون آشام بد و آدم هاي خوب و آدم هاي بد در سريال هستند و مهم رابطه اي است که ميان اينها وجود دارد. شما چطور مي توانيد عاشق خون آشامي باشيد که حيات جاودانه دارد، در حالي که شما انسان هستيد و ميرايي تان مهم ترين ويژگي تان محسوب مي شود؟ شما هم مي خواهيد حيات جاودانه داشته باشيد؟ اگر چنين چيزي مي خواهيد، بايد به يک خون آشام بدل شويد و اگر هم تبديل شويد، بايد ريسک اين را بپذيريد که ممکن است خوبي هاي تان را از دست بدهيد.

با اين همه خلاقيتي که مي توان در چنين فيلم هايي ايجاد کرد، بسيار زياد است. شما مي توانيد تخيل تان را به هر سمتي ببريد. براي مني که مخاطب اين فيلم ها نبوده ام، اتفاق هايي که پيش مي آيد، هر کدام شان توانست مرا جذب خودش کند. با اين که مي دانم با يک داستان عاشقانه سطحي سر و کار دارم، اما اتفاق ها و تبديل شدن هاي آدم ها به خون آشام و رابطه شان با ساحره ها و گرگينه ها، ماده خام عظيمي را ايجاد مي کند که ذهن تان را به لحاظ تخيل با خودش همراه مي کند.

من سريال «مردگان متحرک» را هم دنبال مي کنم، اما مي خواهم اعتراف کنم که اتفاقاتي که در خاطرات خون آشام مي افتد، اتفاقات جذاب تري است. در مردگان متحرک شما با انسان هايي سر و کار داريد که براي بقا و حفظ زندگي شان از دست زامبي ها فرار مي کنند و اين قصه در ادامه تکرار مي شود و تکرار مي شود و به جايي مي رسد که مي داني سازندگان در اين قسمت ها يکي را قهرمان کرده اند تا همراهي و همدلي مخاطب را داشته باشند و بعد در يک فصل او را مي کشند و اين الگو ادامه دارد و هي تکرار مي شود اما خاطرات خون آشام بر اساس اتفاق برنامه ريزي مي شود؛ اتفاقاتي ماورايي که هر يک مي تواند تخيل بيشتر و بيشتري را طلب کند.




اصلا وقتي شما پا به ماورا مي گذاريد، مجاز به انجام هر کاري هستيد؛ کارهايي که روابط انساني ممکن است از خلق آن عاجز باشند. همه اينها را گفتم که بگويم من يکي از طرفدارهاي سرسخت خاطرات خون آشام هستم. آن قدر طرفدارش هستم که وقتي از من بپرسند چه سريالي را مي بيني؟ اسم اين سريال را مي آورم و وقتي تعجب مي کنند که چرا بايد چنين سريالي را ببينم، مي گويم با اين سريال و شخصيت هاي آن احساس راحتي مي کنم و اگر روزي آنها را نبينم، دلم براي شان تنگ مي شود.

درآکولاهاي خوش تيپ

الميرا حسيني: راستش تماشاي اين مدل سريال ها يا از سن و سالم گذشته يا با حال و احوال من جور نيست؛ همين «خاطرات خون آشام» را مي گويم. اين که چند تا بچه درآکولاي خوش قيافه وارد شهر کوچکي شوند و عاشقي کنند و مثلث عشقي بسازند و آرامش دختري را به هم بزنند که بعد از دست دادن پدر و مادرش، با تنها برادرش زندگي مي کند و يک شباهت تاريخي به زن زيبايي که برادران درآکولا صد سال پيش عاشقش بودند، پاي دختر را به ماجراهاي رومانتيک ترسناک باز کند.

اصلا تم سريال هم همين است. سازندگان سريال خواسته اند پاي مسائل رومانتيک را به دنياي ترسناک درآکولاها باز کنند و به اين شکل بتوانند طيف گسترده تري از آدم ها را درگير سريال خود کنند. چون خوب مي دانند رومانتيک بازها و طرفداران ژانر وحشت، دو سر يک طيف قرار دارند و به اين راحتي نمي شود هر دو گروه را پاي سفره يک سريال نشاند اما به عنوان يکي از کساني که تا توانسته ام به گنجينه فيلم و سريال هاي ترسناک دستبرد زده ام و در همين صفحه هم چندتايي از آنها را که ديده ام، معرفي کرده ام، جذبش نشدم.




به نظرم اين سريال به حال و هواي تين ايجرها بيشتر نزديک است. البته ديده ام کساني را که سن و سالي از آنها گذشته و براي فرار از روزمرگي و جلوگيري از سقوط خود در عالم فکر و خيال هاي بي مورد،خاطرات خون آشام را پلي کرده اند و اتفاقا پيگير تماشاي آن هم هستند. اين نشان مي دهد که خاطرات خون آشام به هيچ کاري هم نيايد، به درد اين قسم آدم ها مي خورد و در اين مورد امتحانش را پس داده و سربلند بيرون آمده است.

سريال خاطرات خون آشام البته موفقيت خود را تا حدودي وامدار ادبيات است. اين سريال بر اساس کتابي به همين نام نوشته ال. جي. اسميت ساخته شده است. هر چند از يک جايي به بعد گويا سعي مي کند راه خود را از راه کتاب سوا کند. در طول اين سال ها سريال هايي که اساس فيملنامه خود را بر يک کتاب موفق گذاشته اند، خوب توانسته اند طرفدار پيدا کنند و خاطرات خون آشام هم از اين قاعده مستثنا نيست. همين که تا امروز هشت فصل از اين سريال پخش شده و همچنان بيننده دارد، يعني موفقيتي نسبي؛ حتي اگر من دلم با سريال صاف نباشد و دائم احساس کنم جمع کردن اين همه بازيگر خوش قيافه در يک سريال بايد دليلي موذيانه داشته باشد.

باور کنيد نمي توانند حضور همزمان پل ويسليدر در نقش استيفن و ايان سامرهلدر در نقش برادر او، ديمن، بي دليل باشد؛ دو درآکولا که هر دو هم عاشق نيسا دوبرو هستند. از آن طرف هم استيون آر. مک کوئين را گذاشته اند که برادر ناتني نيسا و شکارچي خون آشام باشد. همه اينها يعني سازندگان براي گروه خاصي از مخاطب ها نقشه کشيده اند.

اگر بخواهم از اين فرضيه ها عبور کنم، بايد بپذيرم که مجموعه خوش تيپ ها در سريال خوب ظاهر شده اند و از پس ايفاي نقش شان بر آمده اند. به علاوه بايد بپذيرم که خوش قيافه بودن جرم نيست و مضاف بر اينها استفاده از کاراکترهاي جذاب براي جلب نظر بينندگان نيز. القصه اين که اگر روحيه رومانتيکي داريد و بدتان نمي آيد سري هم به ژانر وحشت بزنيد، ديدن خاطرات خون آشام نبايد براي تان خالي از لطف باشد، حتي اگر به مذاق ترسناک دوستان خوش نيايد و توقعات شان را آن طور که بايد و شايد برآورده نکند.

مستانه تابش:

* در ابتدا قرار بود نام خانوادگي استفين و ديمن «وايت مور» باشد؛ ولي جولي پلک (يکي از سازندگان اين سريال) تصميم گرفت که به متن کتاب وفادار بماند و نام سالواتوره را حفظ کند.

* مياکل تروينو در اين سريال نقش تايلر لاکوود را بر عهده دارد که يک گرگينه و نخستين دورگه کلاوس است. در ابتدا قرار بود اين نقش، فقط يک نقش مکمل باشد اما با توجه به خط داستاني قرار شد او در همه فصل هاي اين سريال حضور داشته باشد.

* ايان سامرهلدر که در اين سريال در نقش ديمن سالواتوره حضور دارد، قبل از بستن قرارداد، براي بازي در سريال «خون حقيقي» تست داده بود، ولي خوشبختانه نتوانست آن نقش را به دست بياورد! طرفداران پر و پا قرص خاطرات خون آشام متفق القول عقيده دارند که هيچ کس جز او نمي توانست نقش برادر استيفن و رقيب عشقي او را بازي کند که عاشق نوشيدن خون انسان است.




* زک روئريگ (در نقش مت داناوان)، مايکل تروينو (در نقش تايلر لاکوود) و پل ويسلي (در نقش استيفن سالواتوره) در ابتدا براي بازي در نقش ديمن تست داده بودند ولي هيچ کدام شان نتوانستند نظر کارگردان و تهيه کنندگان را جلب کنند.

* استيون مک کوئين (در نقش جرمي گيلبرت) که نقش برادر ناتني و کوچک تر الينا (با بازي نينا دوبرو) را بازي مي کند، در دنياي واقعي شش ماه از او بزرگ تر است. استيون مک کوئين نوه استيو مک کوئين بزرگ است، پس جاي سوال ندارد که اين همه استعداد را از کجا آورده است!

* «دِلِنا» يک ماجراي عشقي واقعي است! نينا دوبرو و ايان سامرهلدر از سال 2011 تا 2013 با هم نامزد بودند، ولي بعد رابطه شان به هم خورد.

* نينا دوبرو در بلغارستان متول دشده و دو سال اول زندگي اش را در اين کشور گذرانده است و به همين خاطر هم هست که شخصيت کاترين پيرس اين قدر خوب به اين زبان صحبت مي کند.

* الکساندرا چاندو چنان به نقش الينا علاقه داشت که چهار بار براي گرفتن اين نقش تست داد اما در نهايت نتوانست با بازي اش توليدکنندگان را راضي کند. البته نينا هم روزي که قرار بود براي بازي در اين نقش تست بدهد، آن قدر مريض بود که بازي اش از حد متوسط هم ضعيف تر بود و مجبور شد بعدا يک فيلم ويدئويي پر کند و براي کارگردان و تهيه کننده ها بفرستد تا بتواند قانع شان کند که از پس ازن نقش بر مي آيد.


منبع: خبرگزاری آریا

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.aryanews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری آریا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۲۸۳۹۴۵۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی: