Web Analytics Made Easy - Statcounter

اکرم فراهانی - ایسکانیوز - وقتی وارد کلاس می شوی و چشمت به ظاهر تعدادی از معلم های بازنشسته می خورد، به گذشته هایی می روی که حتی تجربه شنیدن خاطراتش هم دوست داشتنی است. «قدسیه الهی قمشه ای» بسان برادرش «حسین» با بیانی ساده و شیرین و روان داستان های مثنوی معنوی مولانا را خط به خط می خواند و تفسیر می کند و حضار هم با او همراهی می کنند، نکته می گویند و در حالی سوال می پرسند که حتم دارند هیچ سوالی بی پاسخ نمی ماند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

..

کلاس درس خانواده قمشه ای از خانه شان آغاز شد

فضای دلنشینی دارد کلاس درس استاد. اندکی که به اطرافت نگاه کنی چشمت به سماور و قوری گل قرمزی در گوشه ای از کلاس درس می افتد با همان استکان های کمر باریک و کوچک و خاطره ساز. «زهرا صادق» که سال هاست پای درس های استاد در جستجوی عرفان است، از نخستین روز کلاس می گوید:« یادم می آید، روز نخستی که بانو الهی قمشه ای به اینجا آمد، تنها یک خواسته داشت و آنهم سماور بود که مهیا کردیم و اینجا گرما و صفای بیشتری گرفت.» وجود سماور هم داستان دارد و به سال های دور برمی گردد، زمانی که خانواده الهی قمشه ای از «حسین» که از دامنه علم و دانش پدر بهره بیشتری برده بوده و به دریای معرفت و عرفان اشراف خوبی داشت می خواهند تا کلاس درسی در خانه برپا کند، حسین هم می پذیرد و می گوید سماور و چای هم بگذاریم چرا که معتقد بود، چای وسیله ای برای اتصال است و گرمای بیشتری به محفل کوچک و خودمانی شان می دهد. کلاس های درس «حسین» از اعضای خانواده آغاز و کم کم به دوست و فامیل و آشنا تعمیم داده می شود آنقدر که دیگر در خانه جای نشستن باقی نمی ماند و سیل مشتاقان کلاس درس، استاد را به فرهنگسرای ارسباران می کشاند تا جمعیتی چند صد نفری از افاضات سخنانش بهره مند شوند. «بانو قدسیه» هم به رسم برادر، این فرهنگ سنتی را مایه نزدیکی آدم ها و گرما و صفای کلاس درس می داند.

کتاب های عرفانی در خدمت کلام خداست

این کلاس تنها به تفسیر کلام مولانا ختم نمی شود. استاد مصداق هایش را با کلام خدا هم می زند و مدام یادآوری می کند که حافظ و سعدی و مولانا و تمامی کتب عرفانی وام دار کلام وحی است:« چون از جنس نور است، ظلمت را از بین می برد و کتاب های عرفانی هم که در خدمت کلام خداست برای همه سلامت را به ارمغان می آورد.» کلاسی خشک و بی روح نیست که حوصله ات را سر ببرد و مزاح های به جای بانو در لا به لای کلام شیوایش آن را جذاب و شیرین تر می کند:« با عشق بخوانیم و از اندیشه های نو لذت ببریم تا از مصاحبت با بزرگان رشد کنیم. حافظ وسعدی و مولانا دوستان مطمئنی برای ما هستند و این فرهنگ غنی چیزی به جز لذت و آرامش ندارد.» بانو الهی قمشه ای عرفان را «شناخت بیشتر» معنی می کند و می خواهد تا شاگردانش از راه عرفان و معرفت به کمال برسند و به آرامشی که خشم و حرص خودشان را بتوانند به جا و در مواقع خاص کنترل کنند.» او هر 15 روز یکبار به این مدرسه ای می آید که سال ها قبل در اینجا ادبیات را تدریس می کرده و قدردان زحمات مدیر مدرسه است:« خانم سپید پر را سال هاست که می شناسم از دیروز تا امروز. خودشان مظهر دعوتند و فعالیت های بی دریغی در اشاعه فعالیت های فرهنگی و مذهبی دارند آنقدر که فضاهایی به شکل رایگان تا به امروز در اختیار افراد قرار داده اند تا محافل گرم فرهنگی و مذهبی با عشق هرچه بیشتر پا برجا باقی بمانند.»

لذت دیدارهایی که خود مایه زایش است

او شاگردانش را ترغیب می کند تا این کلاس ها و دورهمی های دوستانه را در خانه هایشان برپا کنند و وقتی شاگردانش گلایه می کنند که دوست و فامیل، همکاری خوبی ندارند، بانو با بیان شعری از مولانا قانعشان می کند:« تو مگو همه به جنگند و ز صلح من چه خیزند/ تو یکی نی ای، هزاری، تو چراغ خود بر افروز؛ به اندازه ای که توان دارید این محافل را از خانه هایتان آغاز کنید؛ اگر کار خوبی را ارائه بدهید و مردم را زور نکنید خودشان می آیند و شرکت می کنند.»

20 و چند نفری هستند که در کنارهم حافظ و مولانا می خوانند، آنها بر این باورند که با حضور در این کلاس عشق به زندگی در وجود آنها پر رنگ تر از گذشته می شود. می گویند که بی ریایی و اخلاص و صمیمت است که آنها را دلتنگ یکدیگر می کند تا بی صبرانه منتظر دورهمی بعدی باشند. لذت دیدارهایی که به قول استاد خودش زایش دارد. بیشتر آنها که از قشر فرهنگی جامعه هستند از مسئولان می خواهند تا آموزش کتب عرفانی در مدارس پر رنگ تر شود.

مثنوی خوانی «محمد جلال الدین بلخی» ملقب به مولانا و خواجه شیراز با نام خدا آغاز می شود و با صلوات بر پیامبر و آلش و گرمای چای قند پهلو به پایان می رسد.

زهرا صادق/ واقعیت های زندگی را پذیرفتم

20 سالی می شود که در کلاس های عرفانی که در هر گوشه ای از شهر برپاست، شرکت می کند. 22 سال پیش همسر و فرزندش را در یک سانحه رانندگی از دست می دهد و تنها راه رسیدن به آرامش را شرکت در کلاس های عرفانی می بیند. او یکی از سعادت های زندگی اش را قرار گرفتن در جریانات تربیتی خانواده الهی قمشه ای می داند و اینکه انرژی خوبی از «بانو قدسیه» می گیرد و فضای ساده و بی ریای کلاس ها را دوست می دارد. به قول دوستانی که سال هاست او را می شناسند تغییر زیادی کرده و به آرامش خوبی رسیده آنقدر که حالا توانسته با مرگ عزیزانش کنار بیاید و واقعیت های زندگی را بپذیرد.

شهلا خطیبی/ برای جذابیت و شیرینی گفتار بانو می آیم

بازنشسته آموزش و پرورش است و پیش از انقلاب در انستیتو مریم محله داوودیه که راهبه های فرانسوی آن را اداره می کردند، جامعه شناسی و ادبیات تدریس می کرده. در دانشگاه شهید بهشتی برای بازآموزی روش تدریس از محضر «حسین الهی قمشه ای» بهره برد و جذابیت کلاس ها برایش آنقدر بود که صدای استاد را روی نوار کاست ضبط کرد و به یادگار نزد خودش نگه داشته. چند سالی می شود که از فرمانیه به اختیاریه می آید و در کلاس ها شرکت می کند و معتقد است که جذابیت و شیرینی گفتار بانو الهی قمشه ای او را به اینجا می کشاند.

منصوره عباسی/ از جامعه تجربه کسب کنیم

از روز نخست پای ثابت بوده و پیشنهاد تشکیل کلاس ها را به خانم سپید پر می دهد. ابتدا کلاس های قرآنی و پس از آن هم حافظ و مثنوی خوانی تشکیل می شود. 13 سال است که خیابان اندرزگو به اینجا می آید. دخترش «مینا اسدی» هم کانال تلگرامی راه انداخته و به شرکت کنندگان از این طریق اطلاع رسانی می کند. به قول دوستانش از اعضای فعال کلاس است و مطالعه فراوانی دارد. او احساس می کند که تغییرات اجتماعی زیادی کرده و معتقد است که انسان باید از جامعه تجربه بگیرد و به اجتماع بدهد.

منیر مهدوی/ بیسوادی در جامعه محشر کرده!

نیازی نیست که از او شغلش را بپرسی چرا که از وجناتش به خوبی پیداست که معلم سال های دور است. از آن معلم های سخت گیر زمان خودش بوده؛ از آنهایی که روش تدریس جدید را هم اصلا قبول ندارد. به سبک قدیم هم با ما صحبت می کند و وفادار به کلمات و واژه های گذشته است. او در دبیرستان قوام 400 دستگاه و همچنین در دبیرستان آذر خیابان دروازه شمیران «طبیعی» درس می داده. از طریق نوه اش که شاگرد این مدرسه است با کلاس ها آشنا شده و تأثیر کلاس ها بر روحیه اش او را 2 سال است که به این مدرسه می کشاند و معتقد است که این دور همی ها به او امید می دهد و بی صبرانه منتظر است تا یکشنبه بیاید و در این کلاس جمع شوند. گلایه می کند که بیسوادی در جامعه محشر کرده و هرکس خودش را شاعر می داند و بعد برایمان شعری می خواند:« زگهواره تا گور دانش بجوی» مکثی می کند و وقت رفتن این شعر را زمزمه می کند:« خوشا آنان در این عرصه خاک/ چو خورشیدی درخشیدند و رفتند...» آخر سر هم می گوید که این آب و خاک را به جوانان این مرز و بوم می سپارم...

نادره صادقی/ یاد گرفتم با اطرافیانم چه رفتاری داشته باشم

پیشنهاد دوستانش این بوده که دختر بازیگوش و شیطانش را به این مدرسه بیاورد تا بهتر درس بخواند و یکی دیگر از افرادی است که پیشنهاد تشکیل کلاس ها را به مدیر مدرسه می دهد. در گذشته کلاس های آموزش قرآن و عربی برپا بوده و بعد ها هم روانشناسی به آنها اضافه می شود و الان هم مثنوی خوانی که گاهی حافظ خوانی هم دارد او می گوید با این کلاس ها به آرامش خوبی می رسد. از قیطریه به اینجا می آید و تأثیر کلاس ها بر روحیه او به گونه ای بوده که حالا دیگر می تواند خیلی از مسائل و مشکلات را تحمل کند و یاد گرفته تا با اطرافیانش چه رفتاری داشته باشد.

قدسیه الهی قمشه ای فرزند چهارم از خانواده هشت نفری مرحوم الهی قمشه ای است

تحصیلات: کارشناسی ارشد روانشناسی

منتشر کننده: زهره حاجیان

700700

منبع: ایسکانیوز

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.iscanews.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایسکانیوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۳۸۸۵۲۰۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی: