Web Analytics Made Easy - Statcounter

خبرگزاري آريا - هفته نامه کرگدن - پيام حيدر قزويني: گفت و گو با محمود فلکي درباره «وقت سايه ها»؛ رماني که در فضايي روستايي مي گذرد اما مولفه هاي داستان نويسي مدرن به روشني در آن ديده مي شود.
«وقت سايه ها» عنوان رماني است از محمود فلکي که چند سال پيش نشر ثالث چاپ کرد. البته پيش از آن ترجمه آلماني اش در آلمان منتشر شده بود.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

محمود فلکي از نويسندگان مهاجري است که سال هاست در آلمان زندگي مي کند و در آنجا آثاري به فارسي و آلماني نوشته است که اکثرشان هنوز در ايران منتشر نشده اند. «وقت سايه ها» قصه ويراني خانواده اي اربابي و خرده مالک در ايران است که همزمان با اصلاحات ارضي رو به نابودي رفته است. سبک و «چگونگي» گفتن از ويژگي هاي مهم اين رمان فلکي است. رماني با روايتي مدرن که طنزي پنهان در آن وجود دارد و گاه به رئاليسم جادويي پهلو مي زند.
با محمود فلکي درباره وقت سايه ها و ويژگي هاي مختلف آن گفت و گو کرده ايم که در ادامه مي خوانيد.
فلکي در جايي از اين گفت و گو درباره اهميت طنز در روايت رمان مي گويد: «طنز باعث مي شود تا داستان هم از جديت عبوس فرا رود و هم اين که واقعيت فرساينده را در شکل هنري به مصاف بخواند. درواقع هنر، در اين جا داستان نويسي، نوعي فراروي از واقعيت بيرون جهت آفرينش واقعيتي ديگر، يعني واقعيت داستاني است.»

«وقت سايه ها» که چند سال پيش در ايران به چاپ رسيد، پيش تر در آلمان منتشر شده بود و مورد توجه هم قرار گرفته بود. با اين حال در طول اين سال ها آثار ديگري از شما در آلمان به چاپ رسيده که هنوز در ايران منتشر نشده اند. چند اثر داستاني و غيرداستاني ديگر داريد که هنوز اين جا به چاپ نرسيده اند؟
دو، سه مجموعه شعر، دو مجموعه داستان، دو رمان و دو، سه کار پژوهشي- تئوريک دارم که هنوز در ايران منتشر نشده اند. براي انتشار کتاب در ايران مشکلاتي وجود دارد که مانع از آن مي شود که کتاب بدون مميزي و به موقع منتشر شود. همين رمان «وقت سايه ها» که در سال 76 با عنوان «سايه ها» و ترجمه آن به آلماني در آلمان منتشر شده و نقدهاي خوبي هم از سوي منتقدين ايراني و آلماني گرفته بود، بايد حدود بيست سال منتظر مي شد تا مجوز انتشار بگيرد. اين البته نااميدکننده است. کتاب منتظر شد، من اما منتظر نشدم و به کارم ادامه دادم.
سبک و چگونگي گفتن از مسائلي است که در «وقت سايه ها» اهميت زيادي دارد. داستان اين رمان در روستا مي گذرد اما برخلاف غالب داستان هاي روستايي ايراني که آثاري رئاليستي هستند، جاهايي به شيوه رئاليسم جادويي روايت شده و ضمنا زاويه ديد متفاوتي با ديگر داستان هاي روستايي دارد. اين ويژگي ها «وقت سايه ها» را به اثري متمايز بدل مي کند، به اين معنا که مي توان بسياري از ويژگي هاي رمان و داستان نويسي مدرن را در آن ديد. چگونه گفتن يا چگونه بيان کردن چقدر براي شما در اين رمان مطرح بوده است؟
هر اثر هنري و در اين جا داستان نويسي به عنوان هنر کلامي بر پايه «چگونگي» شکل مي گيرد. به گمانم يک رمان مدرن در مجموع با نوع زاويه ديد هستي مي يابد؛ يعني چگونگي پياده کردن چيستي داستان، سبک کار را تعيين مي بخشد. اگر يک ماجراي بسيار جالب با درونمايه اي مهم به خوبي پرداخت نشود و ساختار ضعيفي داشته باشد، داستان را تخريب مي کند. براي همين است که چه در همين رمان و چه داستان هاي ديگر براي چگونگي تعريف ماجرا اهميت ويژه اي قائل هستم. به اين مسئله در کتابم «روايت داستان» (تئوري هاي پايه اي داستان نويسي) که چاپ دوم آن توسط «نشر کلاغ» در تهران منتشر شده، گسترده پرداخته ام.
نکته ديگر در «وقت سايه ها» اين است که به نظر مي رسد نويسنده تلاش کرده تا جاي ممکن در روايت حضور نداشته باشد يا به عبارتي کوشيده فاصله اش را با روايت رمان حفظ کند و نظرش را به رمان تحميل نکند. اين حفظ فاصله در رمان چقدر آگاهانه اتفاق افتاده و به نظرتان عدم حضور نويسنده در داستان نويسي مدرن چقدر حائز اهميت است؟
عدم حضور يا دخالت نويسنده در داستان يکي از شاخص هاي داستان نويسي مدرن است. به گمانم يکي از علت هايي که در بسياري از داستان هاي ايراني نويسنده در رمان دخالت مي کند يا به قول شما نظرش را تحميل مي کند، نوبد فرهنگ ديالوگ در جامعه ماست. ديالوگ يا گفت و شنود، همان گونه که از ريشه اش بر مي آيد، به معناي رابطه گفتاري يا نوشتاري دوسويه است. آنچه «ديالوگ» را نشاندار مي کند، دوسويگي دموکراتيک رفتاري است که با آغاز مدرنيته مفهوم مي يابد. اين پديده در مناسبات پيش مدرن که همه چيز و همه کس از طريق امر و نهي و ديکته شدن يک سويه هويت پيدا مي کند، نمي تواند فرصت بروز بيابد.
يعني همان گونه که فرد در جامعه اي که در آن فرهنگ ديالوگ دروني نشده باشد، رفتاري اثباتي- تحميلي در پيش مي گيرد، نويسنده چنين جامعه اي نيز همين رفتار را بر درون‌مايه و شخصيت هاي داستان اِعمال مي کند. داستان مدرن با کنش داستاني از رهگذر حادثه ها شکل مي گيرد، نه با دخالت مزاحم نويسنده يا راوي. اين نکته را در جاي ديگر هم مطرح کرده ام که در بسياري از رمان هاي فارسي، نويسنده به جاي اين که تنها به قصه گويي ناجانبدارانه بپردازد، نظرش را در شکل داوري يا ارزشگذاري مستقيم يا غيرمستقيم بر داستان تحميل مي کند.
يعني در اين نوع داستان ها کمتر با کنش آزاد و دموکراتيک در پيوند با رفتار و کارکرد درون‌مايه و شخصيت ها و حتي ساختاري که آن را نمايندگي مي کند، مواجه هستيم. اکثر شخصيت هاي داستان هاي ايراني طوري ساخته مي شوند که حق به جانب به نظر مي رسند که از همان نگره تحميلي نويسنده بر مي آيد.
نوعي طنز دروني در «وقت سايه ها» وجود دارد که به خوبي در روايت نشسته و به نظر مي رسد بيش از هر چيز در خدمت حذف صداي نويسنده در رمان بوده است. اين در حالي است که در اين جا معمولا وقتي به موضوعي تاريخي پرداخته مي شود يا قرار است به گذشته رجوع شود معمولا با نگاهي جدي و نوستالژيک مواجه مي شويم. در رمان شما اصلا خبري از اين نگاه عبوس و نوستالژيک نيست و به جاي آن با طنز رو به رو هستيم. نظر خودتان درباره طنز نهفته در اين رمان چيست؟
درست و با دقت به اين موضوع توجه کرده ايد. نخست اشاره کنم که وقتي رماني «با نگاهي عبوس و نوستالژيک» نوشته مي شود، نشانه حضور با واسطه نويسنده يا همان دخالت نويسنده است که به آن پرداختيم. ديگر اين که طنز اصولا يکي از مولفه هاي مهم ادبيات مدرن است. نويسنده مدرن ديگر مانند رئاليست هاي سده نوزده همه چيز را با جديت عبوس برآورد نمي کند. جدي گرفتن بيش از اندازه واقعيت، به نوعي تن دادن به واقعيت است، در حالي که طنز باعث مي شود تا داستان هم از جديت عبوس فرا رود و هم اين که واقعيت فرساينده را در شکل هنري به مصاف بخواهند.
درواقع هنر، در اين جا داستان نويسي، نوعي فراروي از واقعيت بيروني جهت آفرينش واقعيتي ديگر يعني واقعيت داستاني است و در اين راستا بهترين ابزار، طنز است. به قول يکي از منتقدين آلماني، کلاولا ابِلينگ (Carola Ebeling) که نقد خوبي از رمان «وقت سايه ها» نوشته: «درون فضاي طنزآميز (در اين رمان)، شکلي از تفسيري ظريف و عالي براي حادثه هاي داستاني نهفته است.» در اين جا بايد به يک نکته اشاره کنم: «منظور از طنز، همان گونه که خودتان به درستي اشاره کرديد، «نوعي طنز دروني» است، نه فکاهي نويسي يا کمدي. در اين رمان، چگونگي تعريف ماجرا فضاي داستان را گاهي طنزآميز مي کند. اين حالت طنز نهفته، در بيشتر داستان هاي ديگر من هم وجود دارد.

«وقت سايه ها» رماني است با آغاز و پاياني قابل توجه؛ شروعي که با شک و ترديد آميخته شده و پاياني که خواننده را دعوت مي کند به ابتدا برگردد و بار ديگر و اين بار از نگاهي ديگر رمان را بخواند. چقدر به شروع و پايان در داستان نويسي تان اهميت مي دهيد؟
براي من آغاز و پايان بندي يک داستان بسيار اهميت دارد. آغاز رمان بايد به گونه اي باشد که کنجکاوي خواننده را برانگيزد يا غافلگيرش کند. تا خوانش را ادامه دهد. اين حالت از داستان نويسي را مديون شيوه کافکايي هستيم. داستان هاي کافکا در مجموع با حادثه اي غافلگيرکننده و به ظاهر غيرعادي آغاز مي شوند و رويدادها حول محور آن حادثه مي چرخند و شکل مي گيرند. مثلا در «مسخ» در همان سطر اول گزارش مي شود که گرگور زامزا يک روز صبح از خواب بيدار مي شود و خود را در هيکل جانوري مي يابد يا رمان «محاکمه» با اين حادثه غافلگيرکننده آغاز مي شود که جوزف ک. يک روز صبح بدون اين که خلافي کرده باشد، دستگير مي شود.
به گمانم يکي از نويسندگان ايراني که متاثر از اين شيوه کافکا داستان نوشته است، بهرام صادقي است که در موردش در کتابم «بيگانگي در آثار کافکا و تاثير کافکا بر ادبيات مدرن فارسي» (منتشر شده توسط نشر ثالث) پرداخته ام. براي مثال رمان «ملکوت» اين گونه آغاز مي شود که خواننده را غافلگير مي کند: «در ساعت يازده شب چهارشنبه آن هفته جن در آقاي مودت حلول مي کند» يا در آغاز داستان «با کمال تاسف» شخصيت داستان، آگهي تسليت مرگش را در روزنامه مي خواند.
پايان بندي رمان حتي از آغاز آن مهم تر است؛ بايد به گونه اي باشد که هم بتواند همه گره ها را به خوبي بگشايد و جمع بندي درستي داشته باشد هم خواننده به نوعي ديگر غافلگير شود. به بيان ديگر، همه پيش بيني ها و پيش انديشي هاي خواننده را درهم بريزد تا بي تفاوت از کنارش نگذرد و هم اين که آن را در بازخواني به گونه ديگري ارزيابي کند. درواقع چنين خواننده اي در رماني از اين دست، خود به نوعي در داستان سهيم مي شود و آن را از زاويه ديد خود دوباره مي آفريند.
داستان نويسي ايراني در سال هاي اخير غالبا به سمت گزارش نويسي از زندگي روزمره و روابط شخصي حرکت کرده و خودش را در مرزهاي محدودي محصور کرده است. از اين نظر «وقت سايه ها» اثر حائز اهميتي است چرا که شما در آن از امکانات مختلفي براي داستان نويسي بهره گرفته ايد.
اين رمان از يک سو با مسئله اي تاريخي، اصلاحات ارضي و نظام ارباب رعيتي پيوند خورده و از سوي ديگر داستاني است که در آن قتل و معماي آن قتل نهفته است. منظورم اين است که «وقت سايه ها» رماني تاريخي يا پليسي نيست اما به خوبي از امکانات هر دوي اين گونه هاي ادبي بهره گرفته است. چقدر با اين برداشت موافقيد؟
آنچه را شما «گزارش نويسي از زندگي روزمره و...» مي ناميد، درواقع به خاطر تقليد سطحي از رمان هاي غربي است. در چند دهه اخير و هنوز هم رمان هايي در غرب نوشته شدند و مي شوند که همان گزارش نويسي از زندگي روزمره به نظر مي رسد، اگر آن را به دقت نخوانيم. به عنوان مثال رمان هاي يکي از مطرح ترين نويسندگان معاصر آلمان، يعني ويلهلم گناسينو (Wilhelm Genazino) عمدتا در همان فضاي زندگي روزمره و ديار از لحظه هايي که در خيابان يا هر جاي ديگر شاهد آن هستيم، نوشته شده اند، اما آنچه مهم است و پيش تر هم به آن اشاره کردم، چگونگي بيان آن لحظه هاست.
اين نويسنده با همان بازار روزمره، فضايي مي آفريند که خواننده را تا آخر با خود مي کشد. زبان توانمندي که به کار مي برد، واژه سازي هاي تکان دهنده (که در ترجمه احتمالا حذف مي شود)، نگاه فلسفي اي که پشت آن زبان نهفته است تا دروني ترين و گاه تاکنون ديده نشده ذهنيت فردي و مناسبات اجتماعي را در شکلي نوين داستاني کند، رمان هايش را متفاوت و برجسته مي کند.
در ايران متاسفانه به محض اين که ترجمه رماني از يک نويسنده غربي که جايزه هاي بين المللي را هم برده باشد، مطرح شود ناگهان مد روز مي شود و خيلي ها مي کوشند از آن تقليد کنند. به گمانم مي توان از هر موضوعي يا هر پديده اي حتي از همان «زندگي روزمره و روابط شخصي» رمان نوشت، به شرطي که رمان نويس به لحاظ انديشگي توان تحليل آن را و به لحاظ تکنيکي، توان پرداخت چنان چيزي را داشته باشد.
اما اين که در «وقت سايه ها» از امکانات رمان پليسي يا تاريخي استفاده کرده ام؛ بايد بگويم شگردي که در اين رمان به کار برده شده، در مواردي به رمان هاي پليسي شبيه است. چون داستان با يک قتل آغاز مي شود و راوي داستان براي کشف قتل عمويش که حدود سي سال پيش اتفاق افتاده به زمان کودکي اش بر مي گردد. بنابراين راوي نياز به رد گم کردن ها دارد تا خواننده را کنجکاو و گمراه کند. به همين علت است که خواننده نمي تواند به راحتي راز قتل و قاتل را بشناسد. او مجبور است داستان را تا آخر بخواند.
راوي «وقت سايه ها» براي گشودن گره داستان به عکس هاي يازده تا پانزده سالگي اش رجوع مي کند و در اين ميان تصويري از زوال مناسبات مالکانه خانوادگي اش به دست داده مي شود. در «شازده احتجاب» گلشيري شازده با سنگيني بار گذشته مواجه است و گذشته و آدم هاي خانواده از طريق عکس ها جان مي گيرند و از خيال شازده مي گذرند. موضوع و سبک روايت اين دو رمان کاملا متفاوت از هم است، اما احضار گذشته از طريق عکس هاي خانوادگي در «وقت سايه ها» شايد «شازده احتجاب» را به ياد بياورد. نظرتان در اين مورد چيست؟
نکته جالبي است. تاکنون نه خودم به اين نکته توجه کرده بودم و نه منتقدي به آن اشاره کرده است. اگرچه در هر دو رمان فروپاشي خانواده اي به تصوير کشيده مي شود که با تغيير شرايط ديگر نمي تواند در مناسبات پيشين پابرجا بماند که نوعي تراژدي است؛ من اما هنگام نوشتن اين رمان به هيچ وجه «شازده احتجاب» را در ذهن نداشتم. به همين علت همان گونه که شما هم متوجه شده ايد، درونمايه و زاويه ديد يا سبک روايت در آن ها به کلي از هم متفاوت است.
در مورد بازآفريني خاطره ها از طريق عکس ها تفاوت هايي دارند. در «وقت سايه ها» عکس ها جزو شخصيت هاي داستان هستند و در ماجرا يا تحول رويداد دخالت مي کنند يا نقش مهم و تعيين کننده اي ايفا مي کنند. آن ها تنها براي بازآفريني خاطرات حضور ندارند، بلکه با راوي به بحث مي نشينند يا جدل مي کنند و در مواردي روند داستان را تغيير مي دهند.
شما نويسنده اي هستيد که سال ها پيش از ايران مهاجرت کرده ايد و در اين سال ها هم به عنوان پژوهشگر و هم به عنوان داستان نويس به فعاليت پرداخته ايد و آثار قابل توجهي منتشر کرده ايد، اما به طور کلي وقتي شاعران و نويسندگاني را که از ايران مهاجرت کرده اند، در نظر آوريم غالبا بعد از مهاجرت نتوانسته اند به فعاليت ادبي شان ادامه دهند. به نظرتان چرا اغلب نويسندگان ايراني بعد از مهاجرت امکان نوشتن را از دست داده اند يا دست کم به شدت افت کرده اند؟
البته اين طور نيست که غالب نويسندگان يا شاعران مهاجر امکان نوشتن را از دست داده باشند يا به شدت افت کرده باشند؛ هستند نويسندگان يا شاعراني که نسبتا خوب کار مي کنند و آثار برخي از آن ها هم در ايران مورد توجه قرار گرفته است. برخي هم البته درجا زدند يا به قول شما افت کردند؛ اما مشکل اساسي در اين جا نهفته است که اين نويسندگان همه به فارسي مي نويسند و بسياري از آثار آن ها در ايران نتوانستند يا نمي توانند مجوز انتشار بگيرند. بنابراين با خوانندگان محدودي که در خارج هستند، کارشان در همان محدوده محبوس مي ماند.

رسانه هاي جديد الکترونيکي بخشي از اين مشکل را حل کرده، ولي کافي نيست؛ چون خوانندگان واقعي يا بيشتر خوانندگان بالقوه اين آثار در ايران هستند. مشکل ديگر بر مي گردد به خود نويسندگان يا شاعراني که نتوانستند در محيط جديد سازگاري يا هم زيستي لازم را پيدا کنند؛ يعني نتوانستند به طور جدي وارد جامعه و مناسبات کشور ميزبان شوند و با نگاهي ديگر به مسائل نوبتي بپردازند. در نتيجه در همان محدوده ايراني هاي مهاجر باقي ماندند.
در اين سال ها شما داستان هايي هم به زبان آلماني نوشته ايد. امکان داستان نويسي به زبان دوم چقدر به شما کمک کرده تا بتوانيد به عنوان نويسنده اي مهاجر به داستان نويسي در کشوري ديگر ادامه دهيد؟
به گمانم نويسنده اي که در کشور بيگانه ماندگار مي شود، چه ناچار چه داوطلبانه، بايد وارد مناسبات اجتماعي- ادبي آن جامعه شود وگرنه رنگ مي بازد يا در همان محدوده خوانندگان ايراني محبوس مي ماند. نوشتن به زبان آلماني براي من نه تنها کمکي بود براي ادامه کار نويسندگي در اين محيط، بلکه نوشتن به زبان بيگانه من را با ظرفيت هاي تازه اي از زبان و چگونگي پرداخت موضوع به آن زبان آشنا کرد که بسيار کارساز بود. يکي از اين آموزه ها کشف سادگي در داستان نويسي و نگاه دقيق تر به اشيا و جزييات است. ضمن اين که خوانندگان جديدي از کشور ميزبان با کارهايم آشنا شدند.
داستان هايي که به زبان آلماني نوشته ايد چقدر با استقبال آلماني زبان ها مواجه شده و موضوع مهاجرت چقدر در اين داستان ها مطرح است؟
آخرين مجموعه داستانم که ترجمه فارسي آن تقريبا مي شود «من خارجي هستم و خوب است که خارجي هستم» (که البته عنوان طنزآميزي است)، با استقبال نسبتا خوب آلماني ها مواجه شده است؛ طوري که کتاب به چاپ سوم رسيده و به زودي چاپ چهارم آن منتشر مي شود.
به جز اين که از سوي نهادهاي فرهنگي- ادبي آلمان به شهرهاي مختلف دعوت شدم تا به داستان خواني و بحث و گفت و گو در اين زمينه بپردازم، يکي از داستان هاي اين کتاب همراه با زندگينامه ام در کتاب هاي درسي آلمان براي مدارس آمده است. شايد اين نخستين بار است که يک نويسنده ايراني اين شانس را داشته که در کتاب هاي درسي آلمان حضور داشته باشد.
با انتشار اين کتاب، رسانه هاي آلماني از جمله تلويزيون ان دي آر، راديو کولتور، راديو برِمِن، دويچه وله، راديو هِسِن و نشرياتي مانند تاتس و زنيت با من مصاحبه کرده و درباره اين کتاب گزارش داده اند. همچنين برخي از داستان هاي اين کتاب را يک گروه تئاتر آلماني در شهرهاي مختلف آلمان اجرا کرده است. در اين کتاب، موضوعات مختلف عمدتا با نگاهي طنزآميز مطرح مي شوند؛ موضوعاتي مانند زندگي مهاجران در آلمان، مشکلات روزمره، برخورد فرهنگ ها، سوءتفاهم هاي فرهنگي و... در اين داستان ها کوشيدم ناجانبدارانه و با فاصله گيري از موضوع و با نگاهي انتقادي به واقعيت ها، سوءتفاهم ها و موقعيت هاي هر دو سو (چه آلماني چه خارجي) بپردازم.
در سال هاي گذشته جزو داوران نهايي چند دوره جايزه گلشيري بوديد و به اين واسطه با داستان هاي امروز ايران آشنا هستيد. نظرتان درباره داستان نويسي امروز ايران چيست؟
در اين چند دوره داوري، داستان هاي خوب و بد فراواني خوانده ام. تجربه ام را در اين باره در مقاله اي با عنوان «آسيب شناسي ادبيات داستاني ايران» نوشته ام که در رسانه ها منتشر شده است. فکر مي کنم پرداخت به همه آن موارد در اين جا نمي گنجد، چرا که خود مبحث جداگانه اي است.
اين روزها مشغول انجام چه کاري هستيد و تازه ترين آثاري که در آلمان از شما منتشر شده چيست و آيا کتابي در ايران آماده انتشار داريد؟
در حال حاضر مشغول ويرايش نهايي روي آخرين رماني هستم که به آلماني نوشته ام. اين رمان قرار است در سال 2018 منتشر شود. در ايران، چاپ دوم کتاب «سلوک شعر» (نقد و تئوري شعر) قرار است توسط نشر «ماه و خورشيد» در هفته هاي آينده منتشر شود. اين ناشر همچنين قرار است مجموعه اي از داستان هايم را به چاپ برساند که اميدوارم مانعي پيش نيايد. اين مجموعه منتخبي است هم از داستان هايي که به فارسي نوشته ام و هم برخي از داستان هايي که به آلماني نوشته ام و به فارسي ترجمه کرده ام، از همان مجموعه داستان به آلماني (من خارجي هستم...) که پيش تر در موردش صحبت کردم.

منبع: خبرگزاری آریا

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.aryanews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری آریا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۶۵۶۰۲۰۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی: