عوامل سلطه افراطیون در هرم قدرت سرزمینهای اشغالی
تاریخ انتشار: ۲۲ خرداد ۱۳۹۶ | کد خبر: ۲۶۷۰۱۸۸۵
مجموعهای از عوامل داخلی و بینالمللی باعث تقویت حایگاه افراطیون راست گرای اسرائیلی در هرم قدرت شده و اجرای آزادانه برنامههای داخلی و خارجی آنها را به دنبال داشته است.
به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری تسنیم، مرکز فلسطینی مطالعات رژیم صهیونیستی (مدار) که از مهمترین مراکز مطالعاتی و پژوهشی درباره تحولات راهبردی و سیاسی سرزمینهای اشغالی به شمار میرود، گزارش سالیانه خود در رابطه با تحولات سیاسی و استراتژیک سال گذشته میلادی را منتشر کرد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
بخش اول: اوج گیری قدرت راستگرایان افراطی در حاکمیت اسرائیل
این گزارش همزمان با صدمین سال امضای معاهده بالفور و هفتادمین سال تجزیه فلسطین و با گذشت بیش از نیم قرن اشغالگری در سرزمینهای فلسطین منتشر شده و تلاش کرده ارتباط منطقی بین متغیرات به وجود آمده طی سالهای گذشته از طریق بررسی گفتمان موجود در مؤسسات فکری صهیونیستی را در پیش گرفته و همچنین متغیرات اجتماعی و سیاسی و تاریخی و تأثیرات آن بر رویکرد اسرائیل را بررسی کند.
روی کار آمدن راستگرایان جدید و حاکم شدن آنها در عرصه سیاسی اسرائیل و رویکردهای آینده آنها بخشی از این متغیرها دست. این موضوع در نتیجه تبدیل تدریجی جامعه صهیونیستی به رویکردهای افراطی و ملاحظهکار دینی و ورود شرقیهای منزوی شده از جمله اشکنازی ها در میان نخبگان اسرائیلی و افزایش قدرت شهرکنشینان و نفوذ آنها در نقشه سیاسی بعد از اشغال در سال 1967 صورت گرفته است.
رژیم صهیونیستی طی سالهای گذشته شاهد افول مستمر نخبگان سنتی صهیونیست خود به رهبری حزب مبای (کار) بوده است، این حزب از سال 1977 روی کار آمده بود و قدرت گرفتن آن نیز در سایه افزایش شهرکسازی صهیونیستی و مذهب گرایی افراطی در داخل سرزمینهای اشغالی دنبال میشد. اسرائیلیها این جریان را راست گرای عقلانی توصیف میکنند که رهبران لیکود از جمله دان مریدور و بنی بیگن و رووفین ریفلین رئیس رژیم صهیونیستی نیز عضو آن هستند.
در برابر افول این جریان ، رژیم صهیونیستی شاهد توسعه مستمر راستگرایان جدید است که متشکل از احزاب افراطگرایی دینی حریدیم و احزاب ملیگرای متدین و شهرکنشینان و عناصر افراطی کنیست در حزب لیکود و جریانهای ملیگرایی افراطی حاضر در حزب اسرائیل بیتنا یا جنبش هایی نظیر ام ترتسو است. پیشرفت این جریان و تلاش گسترده آنها برای تسلط بر نخبگان جامعه صهیونیستی و افراد و مؤسسات مختلف دولتی و اعمال نفوذ در رویکرد های آنها در شرایطی است که آنها تمرکز و تأکید بالایی برای یهودیت دولت اسرائیل در برابر ارزشهای دموکراتیک دارند.
روی کار آمدن این جریان به معنی گسترش ایدئولوژی خصمانه در قبال فلسطینیان و مسلمانان و تمجید از هویت ملی گرایانه دولت یهودی اسرائیل و سیاستهای خشن و بیگانهستیزی در سرزمینهای اشغالی است. این گرایش تا حد زیادی با نژادپرستی موجود در منطق راستگرایان جدید آمریکایی که از روی کار آمدن دونالد ترامپ در کاخ سفید حمایت کردند، تطابق میکند. ویژگی اصلی آنها تشدید استفاده از قدرت و دوری از زیرکیهای دیپلماتیک است. این گرایش همزمان با روی کار آمدن جنبشهای راستگرای افراطی در اروپا دنبال میشود که اسلامستیزی را جایگزین صهیونیست ستیزی سنتی کرده اند.
این مقطع زمانی در تطابق حاکمیت راستگرایان جدید اسرائیل و آمریکا و راستگرایان افراطی اروپا تأثیر بسزایی بر سیاستهای رژیم صهیونیستی در قبال ملت فلسطین و از بین بردن فرصتهای پایان اشغالگری داشته و در برابر سرکردگان این رژیم فرصت خوبی را برای از بین بردن تلاشها و فشارها بر اسرائیل ایجاد کرده و قدرت مانور بالایی به آنها داده تا ایدههای خود را در عرصه میدانی اعمال کنند تا بتوانند تشکیل دولت فلسطین را از یک واقعیت به مأموریت غیرممکن تبدیل کنند.
کابینه رژیم صهیونیستی همان طور که در بخش مربوط به مناسبات خارجی توضیح داده میشود ، از هرجومرج خونین موجود در جهان عرب و جنگ داخلی موجود در سوریه و عراق و روی کار آمدن جریانهای افراط گرا تحت پوشش آن استفاده کرده تا این گونه وانمود کند که تقابل این رژیم با ملت فلسطین تقابل فرهنگی و تمدنی بین دنیای متمدن و دنیای تاریک است. بنیامین نتانیاهو بارها در سخنرانیهای خود مدعی شده که آرمان فلسطین تنها یک بهانه برای رویارویی با اسرائیل است و همین موضوع بود که باعث شد رژیم صهیونیستی بلافاصله در عملیاتی که فلسطینیها در سال 2016 انجام دادند، داعش را متهم به این اقدام کند. آنها همچنین یعقوب ابو القیعان (مبارز شهادت طلب فلسطینی ) از روستای ام الحیران را پس از مرگش متهم به عضویت در داعش کردند.
راستگرایان رژیم صهیونیستی این ادعا را مطرح میکنند و اینگونه وانمود کنند که اسرائیل و اروپا و آمریکا در یک اردوگاه واحد در برابر یک قدرت تروریستی قرار دارند. البته این گرایش درنتیجه تطابق دیدگاههای اسرائیل به سرکردگی بنیامین نتانیاهو و راستگرایان جدید از یک طرف و رویکردهای ترامپ و واقعگرایان جدید آمریکا در طرف دیگر باعث تقویت وجهه نژادپرستانه و افراطگرایانه رژیم صهیونیستی شده که همراه با رویکردهای فاشیستی و نژادپرستانه جدید در یک اردوگاه قرار گرفته است. البته از دیدگاه برخی تحلیلگران این موضوع باعث افزایش نگرانی اسرائیلیها شده و آنها خود را در انزوا و تحریمی می بینند که یکی از خطرات پیش روی آنها در عبور از مشروعیت! این رژیم است.
حاکمیت راستگرایان جدید اسرائیل به سرکردگی نتانیاهو در سه محور اساسی به دنبال کنترل این روند بر اساس مفاهیم سیاسی است:
الف: موضعگیری نسبت به جریان شهرک سازی: تلاشهای کابینه رژیم صهیونیستی در سال 2016 برای تقویت جایگاه شهرکنشینان و شهرکهای رژیم صهیونیستی در سایه اجماع رسمی موجود در کابینه و تعدد تلاشهای ابزارهای سنتی این رژیم از منظر تسلط بر دولت و مؤسسات آن و بلعیدن و مصادره اراضی جدید فلسطینی تحت بهانههای مختلف قابل توجه بود. به این ترتیب سرقت اراضی فلسطینیان به دست افراد مختلف به صورت خشن و تصویب و اجرای قانون سازش که به صورت نهایی در فوریه 2007 به تصویب رسید، بعدی علنی و قانونی به خود گرفت. این بدان معنی بود که کابینه رژیم صهیونیستی ابزارهای خشونت و حاکمیت خود را با شهرکنشینان صهیونیستی تقسیم کرده و علی رغم واکنشهای بینالمللی در رد این موضوع موجبات و لوازم قانون گریزی آنها را فراهم آورد. راست گرایان اسرائیلی همچنین از فرصت روی کار آمدن دونالد ترامپ برای فشار بر نتانیاهو در جهت کنار گذاشتن کامل راهکار حل دو دولت و الحاق اراضی (ج) که وی پیش از این، آن را پذیرفته بود ، استفاده کرد. البته نتانیاهو فعلا از این اقدام امتناع کرده و از اظهارات کنونی وی این چنین برآورد میشود که به دنبال مدیریت پرونده اشغالگری همراه با هماهنگی کامل با دولت ترامپ به جای انجام اقدامات غافلگیرکننده در برابر رئیسجمهور آمریکا است. به این ترتیب او می خواهد از ایجاد هر نوع بحرانی در فلسطین دوری کرده و توپ را به زمین فلسطینیها بیندازد.
ب: روابط با فلسطینیها در سرزمینهای اشغالی: کابینه رژیم صهیونیستی در سال 2016 تعامل با فلسطینیها را براساس توصیف آنها به عنوان یک منبع خطر امنیتی یا مردمشناختی دنیال می کردند. این موضوع خود را در ادامه ممنوعیت جنبشهای اسلام گرایی و تحریک بر ضد اعضای کنیست نسبت به ارائه لیست مشترک بعلاوه تمدید اقدامات و قوانینی در محدود کردن آنها و استمرار تصویب قوانین جدید نژادپرستانه نشان می دهد. همچنین سال 2016 شاهد افزایش روند تخریب منازل فلسطینیان به ویژه در منطقه النقب بود. در همین راستا روستای فلسطینی ام الحیران مورد تخریب قرار گرفت و روستایی کاملاً یهودی بر روی ویرانه های آن با نام حیران تاسیس شد. این طرح تنها بخشی از طرح بزرگ در حال اجرا برای یهودی سازی النقب است.
ج: زیرساختهای دولتی و گرایش اسرائیل به سمت یهودیت افراطی: اسرائیل خود را به عنوان یک دولت یهودی دموکراتیک معرفی میکند و مدعی است که حفظ توازن بین دموکراسی و دین یهودی یکی از اهدافی است که این رژیم به دنبال تحقق آن است. این در حالی است که پیشروی مستمر راستگرایان جدید باعث ایجاد فرهنگ صهیونیستی در راستای تقویت زیرساختهای ملی یهودیت دولت اسرائیل و تلاش آنها جهت کنترل نخبگان و تغییر دادن رویکردهای آنها به سمت گرایشهای افراطگرایانه مذهبی و راست گرایی شده که امروز در اولویت پروژه صهیونیستی قرار دارد. در همین راستا آنها به دنبال انضمام مناطق (ج) به خاک اشغالی اسرائیل بوده و میخواهند آینده بلندیهای جولان را نهایی کرده و واقعیت سیاسی موقت کنونی در اراضی فلسطین را به عنوان راهحل نهایی مطرح کنند.
بخش دوم: تحولات ثابت و متغیر در صد سالگی بالفور
سال جاری با سه مناسبت مرتبط با پروژه صهیونیستی و اعلام موجودیت اسرائیل همراه شده که هر کدام از آنها تاریخ منطقه را دگرگون کرده و باعث بروز رویکردهای جدید داخلی و منطقهای شده ، تا جایی که آثار عمیق آن نظام بینالملل را تحت تأثیر قرار داده و منطقه در پیامدها و نتایج این تحولات زندگی کرده است. این مناسبات سال به سال بیش از پیش پیامدهای خود را نشان میدهد. این مناسبات شامل موارد زیر است: اول: صدمین سالگشت امضای معاهده بالفور، دوم: هفتادمین سالگرد صدور تصمیم تجزیه فلسطین و سوم: پنجاهمین سالگرد اشغالگری اسرائیل در اراضی کرانه باختری و نوار غزه.
این نقاط عطف تاریخی تا حد زیادی در درگیری ساختار و استراتژیک داخلی و منطقهای و بینالمللی و بررسی درگیریهای فلسطینی و اسرائیلی خود را نشان داده است.
الف: سرزمین، مهاجرت و حاکمیت یهودی:
معاهده بالفور اولین سند بینالمللی است که حقی یهودی برای ایجاد میهنی ملی در اراضی فلسطین ترسیم می کند. این معاهده که بعدها در کنفرانس سان ریمو در سال 1922 به صورت کامل مورد پذیرش قرار گرفت و تعهد به اجرای آن صورت گرفت، معاهده ای است که بر اساس آن فلسطین به عنوان بخشی از سرزمین تحت قیمومت انگلیس در آمد و جامعه ملل آن را دو سال بعد در 1922 تصویب کرد. معاهده بالفور پوششی حقوقی و قانونی برای تحقق پروژه صهیونیستی در اراضی فلسطین به شمار رفته و سه مبنای غیرقابلتغییر در مسیر بر پایه دولت یهودی را فراروی این رژیم قرارداد است.
مهاجرت یهودیان به سرزمین فلسطین.تسهیل در مصادره اراضی فلسطین.ایجاد مؤسسات یهودی که هسته اصلی تشکیل دولت دارای حاکمیت یهودی در این کشور را شامل می شوند.این سه مولفه به عنوان عناصر اساسی برای تحقق پروژه صهیونیستی در اراضی فلسطین مورد توجه قرار گرفت و اجازه مهاجرت یهودیان برای ایجاد واقعیت مردمشناختی جدید در فلسطین صادر شد. در رابطه با مسابقه سرزمینها نیست اجازه تأسیس مرکزی یهودی صادر شد و مؤسسات یهودی ویژه فرصت تأسیس زیرساختهای دولت خود را پیدا کردند. این فرصت هم چنین شامل تأسیس مؤسسات و مراکز سیاسی و ایدئولوژیک و نظام آموزشی مجزا و مطبوعات ویژه و دستگاه و مرکزی برای خشونت شامل زیرساختهای نظامی و اطلاعاتی نیز می شدکه بدها برای اخراج فلسطینیان از سرزمین اصلی خود و با فرصت دادن به تحقیق مردمشناختی و حاکمیتی جدید در فلسطین براساس مبنای اکثریت یهودیان در سرزمینهای اشغالی مورد توجه قرار گرفت. این موضوع از همان ابتدا به عنوان مبنای دائمی پروژه صهیونیستی مطرح بوده و در مرحله اول پس از قیمومت اسرائیل بالغ بر 100 قانون تصویب شد که اجازه مصادره اراضی عرب ها به دست یهودیان را صادر کرد.
در شرایطی که معاهده بالفور سنگ بنای اولیه تشکیل رژیم ملیگرایی یهودی در فلسطین و پوشش بینالمللی برای استعمار این منطقه را گذاشته بود، تصمیم به تجزیه فلسطین مطرح شد تا به عنوان پوشش بینالمللی برای تغییر ساختار جوامع صهیونیستی به رژیم سیاسی ملی مطرح شده و دولتی یهودی با مرزهای مشخص در سرزمین فلسطین تشکیل شود، دولتی که شامل 48% از مساحت کشور شود، آنهم در شرایطی که هنوز دو سوم ساکنان آن عرب بودند. خیلی زود تصمیمات و برنامههای طراحی شده در عرصه میدانی اجرا شد و نکبت ملت فلسطین رنگ واقعیت به خود گرفت و حدود 90 درصد از اراضی فلسطین که باید اسرائیل در آن بنا میشد، از وجود فلسطینیها پاکسازی شد. این میزان به 78 درصد از مساحت کل اراضی فلسطین ارتقا پیدا کند که حتی در طرح تجزیه فلسطین نیز به این مقدار اشاره نشده بود.
اخراج و آواره کردن ملت فلسطین در آن زمان تنها یک حادثه گذرا برای تبدیل شدن از رژیمی استعماری به دولت نبود، گرچه در همین راستا مؤسسات دینی یهودی به عنوان بخشی از سازمان خشونتِ مؤسساتی تشکیل شد تا بتواند آرزوی تشکیل دولت یهودی دارای اکثریت جمعیت یهودی را محقق کند. در سوی دیگر، مجموعه ای از قوانین بعد از اعلام استقلال رژیم صهیونیستی تصویب شد که از جمله آنها میتوان به قانون بازگشت و جلوگیری از بازگشت آوارگان و قرار دادن فلسطینیان داخل سرزمینهای اشغالی تحت حاکمیت نظامی اشاره کرد. این قانونها به عنوان ابزارهایی برای حفظ زیرساختهای تأسیسشده اسرائیل در سلال 1948 در جهت تحقق دولت یهودی با تمامیت مستقل به اجرا گذاشته شد.
بعد از گذشت 20 سال از قضیه فلسطین و تشکیل دولت یهودی و نکبتی که بر سر فلسطینیان به بار آورد، جنگ سال 1967 با دولتهای منطقه مجاور آغاز شد تا اسرائیل را به عنوان یک قدرت اساسی در منطقه تثبیت کند. این جنگ نقش محوری در تبدیل شدن این رژیم از یک دولت استعماری به دولت اشغالگر داشت و از سوی دیگر ابعاد منطقهای و عربی و اسلامی این درگیری را تقویت کرد. درگیری ها بعد از شکست عرب ها به تدریج از موضوع آزادسازی فلسطین و بازگرداندن حقوق فلسطینیان به درخواست عقبنشینی اسرائیل از اراضی فلسطینی و عربی اشغال شده در سال 1967 و برپایی دولت مستقل فلسطینی بر اساس مرزهای سال 67 تقلیل پیدا کرد.
در مقابل، اشغالگری به عاملی اساسی برای بازگرداندن نقشه سیاسی اسرائیل تبدیل شد و آثاری ساختاری بر هویت داخلی جامعه اسرائیل گذاشت. در اینجا باید به این موضوع نیز اشاره کرد که ریشههای دینی سازی درگیریهای منطقهای به صورت اساسی با استفاده صهیونیستها از آموزه های دینی برای وانمود کردن به حق یهودیان در فلسطین آغاز شد. این نقش به صورت اساسی بر عهده دیوید بن گوریون بود که از اوایل دهه 50 قرن گذشته میلادی تلاش کرد متون توراتی را به بخشی از هویت ملی اسرائیلی ها تبدیل کرده و اصطلاحی با عنوان دین مدنی دولت اسرائیل را ایجاد کرد. دینی که در آن آموزههای دینی و مناسبتی و بیان آن با هویت لائیک و کمونیستی اسرائیلی آمیخته شده بود. در این زمینه میتوان به بخشی از اظهارات بن گوریون اشاره کرد که بعد از اشغال بخشهای وسیعی از صحرای سینا گفت: در آنجا سرزمین سوم ایجاد شد. وی سینا را بخشی از سرزمین کهن اسرائیل توصیف کرد. این رویکرد روشی لائیستی برای گفتمانی بود که راست گرایان دینی در مورد شهرک سازی بعد از نکسه در پیش گرفته بودند.
اسرائیل در سال 1967 مساحتی حدود سه برابر مساحت اشغال شده عربی را اشغال کرد و در پی این اقدام پروژههای راهبردی شهرکسازیها برای ترسیم مجدد نقشه جغرافیایی و مردمشناختی این کشور را آغاز کرد. این اقدامات تنها منحصر به شهرکسازی در اراضی فلسطینی نشد، بلکه شهرکسازی در شبهجزیره سینا را نیز به دنبال داشت که بعدها در پی توافقنامه کمپ دیوید این شهرکها تخریب شد. البته این تخریب پس از آن صورت گرفت که مصر بیطرفی خود در قبال درگیری عربی و اسرائیلی را اعلام کرد. اسرائیل همچنین شهرک سازی در بلندیهای جولان سوریه را با هدف انضمام آن به خاک فلسطین اشغالی آغاز کرد و این اقدام را از طریق تصویب قانون جولان در سال 1981 تقویت کرد. قانونی که به موجب آن اجرای قوانین صهیونیستی در این منطقه الزام آور می شود. اسرائیل تا قبل از آن نیز قدس اشغالی و مرزهای اداری این شهر را به خاک سرزمین های اشغالی ملحق کرده بود و در سال 1980 قانون پایتخت بودن قدس برای اسرائیل را تصویب کردند. همچنین اراضی کرانه باختری و نوار غزه نیز تحت مدیریت نظامی رژیم صهیونیستی باقی ماند.
ب: ساکنان اشغالگر در اراضی غیر اشغالی:
مناسبات رژیم صهیونیستی و اراضی فلسطینی در سطح حقوقی و سیاسی و مدنی تشکیل شد که محور آن تبعیض عملیاتی و مصادره حقوق و اراضی ساکنان منطقه بود، به گونه ای که اراضی ای که اشغال نشده بودند، اراضی مورد تنازع توصیف شدند و سکان اشغالگر که اکثریت مطلق را در بسیاری از شهرها غیر از قدس و جولان به دست آورده بودند، به عنوان ساکنان اصلی این مناطق به حساب آمدند.
این تبعیضها ، تفاسیر و توجیهات خود را از مبانی استعماری پروژه صهیونیستی گرفته است که تسلط بر سرزمین را موضوعی ثابت به شمار میآورد و موضوع ساکنان را مشکلی میداند که باید با آن تعامل کرد. دادستانی رژیم صهیونیستی مدعی است که اراضی کرانه باختری و نوار غزه که از طریق جنگ مورد اشغال اسرائیل قرار گرفته، اراضی اشغالی نیست، بلکه اسرائیل این اراضی را از تمامیت غیر قانونی نجات داده است. به عنوان مثال اسرائیلیها ادعا دارند که تمامیت اردن در اراضی کرانه باختری و قدس شریف غیرقانونی است و انضمام این اراضی به حاکمیت اردن تنها از سوی دو دولت یعنی پاکستان و انگلیس مورد تایید قرارگرفته است.
ج: جبهه بندی های ایدئولوژیک:
1-لیکود: این مواضع راستگرایان لیبرال رژیم صهیونیستی به نفع حزب لیکود به صورت ویژه مبتنی بر رد اراضی اشغالی فلسطین بر اساس مشروعیت بینالمللی و نه ارثیه دینی است که راست گرایان شهرک نشین اسرائیل به آن اعتقاد دارند. از منظر گرایشهای کلاسیکِ لیکود، در درجه اول معاهده بالفور و سپس قرار دادن فلسطین تحت قیمومیت انگلیس و توافقنامههای سان ریمو و در ادامه قراردادن بندهای مشخص جهت تأمین شرایط اقامت میهن قومی یهودی در فلسطین که بدون ذکر حقوق ملت فلسطین صورت گرفته، مرجعیت قانونی بینالمللی برای مواضع این حزب به شمار میرود. البته این مواضع با تغییر نخبگان راستگرای لیبرال و روی کار آمدن راست گرایان جدید اصلاح شده و اندکی تغییر پیدا کرده است.
2- صهیونیسم دینی: جریان صهیونیسم دینی همیشه جریان راستگرا به شمار نمیرود ، بلکه در مقابل تحول صورت گرفته در میان نخبگان لیکود از راست لیبرال و راست جدید و در نتیجه تأثیرات مستقیم جنگ 1967 این اتفاق افتاده است. آنها پیروزی در این جنگ را معجزهای الهی میدانند که اراضی توراتی را به یهودیان بازگردانده است.
3-حزب مبای (کار): مواضع حزب کار در قبال اراضی فلسطین ناشی از ملاحظات استراتژیک و امنیتی و مردم شناختی است. حزب کار که موضوع اشغالگر در زمان حاکمیت آنها در سرزمینهای اشغالی صورت گرفت ، بحث سازش با فلسطینیها را مطرح نکرده بود و موجودیت آنها را رد میکرد، این موضوع با امضای توافقنامه کمپ دیوید ادامه پیدا کرد تا اینکه نهایتاً بعد از این توافقنامه و معاهده اوسلو و پس از کسب امتیازهای گسترده، از بخشهایی از کرانه باختری که تمرکز بالای جمعیت فلسطینیها در آن وجود داشت، عقبنشینی کرد.
متغیرات عرصه کنونی اسرائیل
در حالی که عامل قومی استعماری بر پایی دولت برای یهودیت مبتنی بر ابزارهای استعماری و مکان ثابت در عرصه اسرائیل تبدیل شده است ، اما مجموعه ای از عوامل متغیر و غیر قطعی در این عرصه وجود دارند که ماهیت و فعالیتهای سیاسی و رویکردهای آن را تحت تأثیر قرار میدهد. در این زمینه میتوان به مسائلی از جمله مشکلات مرزهای سرزمینهای اشغالی ، ویژگیهای حق شهروندی و روابط بین یهودیت و دموکراسی اشاره کرد. این مسائل عمیقا تحت تأثیر متغیرات تاریخی (اشغالگری 1967) و اجتماعی (تعییرات مردم شناختی) و ایدئولوژیک (روی کار آمدن راست گرایان) قرار دارد.
الف: مشکل مرزهای جغرافیایی سرزمینهای اشغالی: مرزهای رژیم صهیونیستی همچنان نامشخص است و همین موضوع یکی از موارد اختلافات سیاسی و ایدئولوژیک و حتی امنیتی به شمار میرود. در این زمینه هنوز مشخص نیست آیا تمامی اراضی تاریخی فلسطین مورد اشغال قرار گرفته است یا نه؟ آیا اسرائیل باید در طول خط سبز حضور داشته باشد؟ در مورد بلندی های جولان آیا این مناطق بخشی از سرزمین های اشغالی است؟
ب: مشکل شهروندی و تعامل با غیر یهودیان: موضوع دیگر اینکه نحوه تعامل با مفهوم شهروندی در سرزمینهای اشغالی چگونه است؟ آیا فلسطینیها نیز از حقوق شهروندی در رژیم صهیونیستی برخوردار هستند؟ آیا فلسطینیها حقوق برابر با صهیونیستها و یهودیان در سرزمینهای اشغالی دارند؟
ج: مشخص کردن رویکردهای دولت یهودی و مبانی دموکراسی: سرزمینهای اشغالی چطور میتواند دولتی یهودی و در عین حال دموکراتیک باشد؟ چطور میتوان میان دموکراسی و یهودیت ارتباط ایجاد کرد؟ مناقشات زیادی در رابطه با این متغیر در سرزمینهای اشغالی مطرح شده است، اما این مناقشات به نتیجه قطعی نرسیده و همچنان ادامه دارد و تناقضات زیادی در آن به وجود آمد که شامل موارد زیر است:
تسلط افراطیون راستگرا بر جامعه صهیونیستی
رژیم صهیونیستی طی سالهای گذشته شاهد تغییرات اجتماعی عمیقی بود که در نتیجه آن به صورت منظم و تدریجی از جامعه لائیک و کارگری و سوسیالیست به جامعهای متدین و محافظهکار و راست گرا تبدیل شده است. این چیزی است که ما در گزارش راهبردی سابق خود در سال 2015 از آن تحت عنوان روی کار آمدن اسرائیل سوم نام بردیم. این تغییر در جابهجایی تدریجی نخبگان سنتی و تسلط جریانهای راستگرای متدین و حامی شهرکسازی صهیونیستی در مناصب مهم و کلیدی این رژیم قابل مشاهده است. در نگاهی سریع به سیاستمداران رژیم صهیونیستی در سال 2003 تاکنون میبینیم که کنیست رژیم صهیونیستی امروز شاهد اکثریت افراطیون تلمودی و راست گرایان و حامیان جریانهای شهرکسازی است. 67 کرسی پارلمان در اختیار جریانهای دینی و راست گرا است وتنها 11 کرسی در اختیار جریان میانه رو – راست گرا (حزب آینده ای وجود دارد) است. این در حالی است که تعداد کرسیهای چپگرایان میانه رو (حزب میرتس و اردوگاه صهیونیستی) به 34 کرسی کاهش پیدا کرده است و 23 کرسی نیز در اختیار لیست مشترک قرار دارد.
به این ترتیب راستگرایان رژیم صهیونیستی قدرت اجرایی شامل نخست وزیر و وزارتخانهها و مراکز تصمیمگیری را هم برعهده گرفته و حاکمیت اصلی جامعه و کابینه و مؤسسات حاکمیت رژیم صهیونیستی را بر عهده دارند. همین موضوع باعث تحمیل واقعیت هایی در زمینه مسائل اختلافی نظیر مرزهای جغرافیایی و حق شهروندی و یهودیت دولت شده است. کابینه رژیم صهیونیستی در این راستا هم با تقویت شهرک سازی صهیونیستی و تصویب قوانین نژادپرستانه و مشخص کردن حقوق شهروندی فلسطینیان داخل و تخریب وجهه موسسات حقوق بشری و مخالفان اشغالگری در این راستا وارد عمل شده و آنها را به همکاری با دشمن و لغو مشروعیت از این رژیم متهم می کند.
با وجود اینکه آغاز روی کار آمدن راستگرایان به انتخابات سال 1977 باز میگردد ، اما این جریان به صورت کلی از سال 2003 تاکنون حاکمیت اجرایی سرزمینهای اشغالی را بر عهده داشته و از بیش از 14 سال پیش تاکنون کابینه هایی با ماهیت راست گرا روی کار آمده اند. این در حالی است که بنیامین نتانیاهو نخست وزیر کنونی
منبع: تسنیم
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.tasnimnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «تسنیم» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۶۷۰۱۸۸۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی: