درباره آخرين ساخته تهمينه ميلاني؛ فاشيسم و فمينيسم دست از سر خالق «ملي و راههاي نرفتهاش» برنخواهد داشت!
تاریخ انتشار: ۵ مهر ۱۳۹۶ | کد خبر: ۲۴۰۹۵۶۳۳
خبرگزاري آريا - نگره فاشيسم ــ فمينيسم (زنگرايي ستيزهجو) جاري در آثار ميلاني عامل بسيار مهمي است که باعث شده فيلمهايش رنگ و بوي سينما و هنر نداشته باشند.
به گزارش مشرق، هر تفکر، مکتب و «ايسمي» به ستيزهجويي منجر شود، مصداق عينيت يافتن فاشيسم است. نظريه پردازان سياسي بر اين باورند که فاشيسم معنا و ترجماني محدود به حوزه سياست ندارد و ميتواند در ساير حوزههاي اجتماعي، اقتصادي و هنري بر اساس عدم نژادباوري، فردباوري، تفکرباوري، مذهبباوري، جامعهباوري، حتي در مقياسهاي کوچک اجتماعي، مصداق و معنا پيدا کند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
نگره فاشيسم ــ فمينيسم (زنگرايي ستيزهجو) جاري در آثار ميلاني عامل بسيار مهمي است که باعث شده فيلمهايش رنگ و بوي سينما و هنر نداشته باشند، بهعنوان نمونه راديکالترين فيلم ميلاني واکنش پنجم است. «زنگرايي ستيزهجو» بهعنوان درونمايه اصلي فيلم به ضد خودش بدل ميشود، هرچند مؤلف تلاش ميکند اثرش وجه رئاليستي به خود گيرد، اما تأکيد بيش از اندازه بر مفهوم «زنگرايي ستيزهجو» به افسانهسرايي مبتذلي از جنس فيلم «دو زن» بدل ميشود.
عرف منتج از سنت، ولايت فرزندي را که پدرش وفات يافته را بهعهده پدربزرگ ميگذارد. در فيلم «واکنش پنجم» فرشته (نيکي کريمي) شخصيت محوري فيلم «واکنش پنجم» با اتکا به شغل نيمبند معلمي، بدون آنکه موقعيت اجتماعي خاصي داشته باشد، از خانه پدرشوهرش، حاج صفدر (جمشيد هاشمپور)، رانده ميشود. کارگردان خيلي روشن نوعي سگصفتي را به صفدر (جمشيد هاشمپور)، پدربزرگ سنتي ايراني نسبت ميدهد. فرشته يا بايد با برادر شوهرش مجيد (شهاب حسيني) ازدواج کند، يا اينکه از خانه حاج صفدر برود و او دومي را انتخاب ميکند. از سوي ديگر صفدر تاب نگهداري فرزندان را ندارد و ميخواهد بچهها را براي نگهداري نزد عمهشان در اصفهان بفرستد. فرشته در حالي که پايگاه اجتماعي خوبي بهدليل شغل و درآمد ندارد، بهتوصيه دوستانش قصد دارد که با بچههايش به دوبي فرار کند.
واقعاً پس از چند سال از اکران واکنش پنجم که ميگذرد اين سؤال مطرح است، فرشته قرار است در دوبي، يک شهر توريستي ــ اقتصادي، با انجام کدام مهارت زنانهاي زندگي خود را بگذراند؟ تنفروشي؟ چون شغل ديگري براي يک معلم ايراني که پشتوانه اقتصادي منطقي ندارد، در اين ابرشهر، پيدا نخواهد شد؟ نقشه فرار فرشته و تعقيب شدن توسط حاج صفدر، بازي موش (Matriarchy) و گربه (Patriarchy) سنت و مدرنسيم، آنهم بهصورتي جعلي به بازتأليف مجدد «زنگرايي ستيزهجو» ميانجامد. در حالي که پايان اين ستيز با پدرشوهر، بهبهانه حضانت فرزند، تنفروشي است! ضعف و ناتواني مشهود فرشته از او سمبل جهالت و نتوانستن ساخته و ستيزه با پدرشوهر ستيزه پوچي است که دوستان فرشته از جنبههاي فاشيستي آن لذت ميبرند. چنين روايت باسمهاي ضداجتماعي، با حفرههاي فراوان دراماتيک، بازتاب رفتارشناسي اجتماعي منسوخ و عصرقاجاري مردسالارانه است و رفتارشناسي ماضي به مضارع ربطي ندارد، گذشته به حال و حال به آينده ارتباطي ندارد. اما مؤلف از آناليز و تطبيق شرايط با تحولات اجتماعي مضارع ناتوان است، با اين تفاسير، «گنج قارون» (سيامک ياسمي) در مقابل فيلم واکنش پنجم، فيلم اسکاري محسوب ميشود. در فيلم «دو زن» مردها سد راه زندگي توأم با آرامش زنان هستند، يا مزاحماند يا متعصب و سنتي. باز هم اين سؤال پيش ميآيد که؛ اين مردان را در کودکي بايد زناني تربيت کرده باشند که چنين وحشي در آثار خانم ميلاني تصوير شدهاند؟
با در نظر گرفتن توسعه اجتماعي کنوني و جايگاه زنان در جامعه امروز که انتخاب ميکنند، بهجاي اينکه انتخاب شوند، تفکر و انديشه فاشيستي ــ فمينيستي ميلاني متجلي در آثار سينمايياش، از رويکردهاي نوين جامعه عقب ميماند. شايد قصه فيلم «بچههاي طلاق» را در نسبت با عدمتوسعه اجتماعي جامعه زنسالار در دهه شصت باور کنيم، شايد فيلم راديکال و مردستيز «دو زن» را در نسبت با زمان قصهاش باور کنيم، اما «ملي و راههاي نرفتهاش» در ادامه فيلم «زن زيادي» در واقع تکرار همان مبناي نمايشي فاشيستي ــ فمينيستي مردستيزانه تهمينه ميلاني است که با تغيير رويکردهاي اجتماعي کنوني، در تعارض با شرايط زيستي و باورهاي اجتماعي امروز جامعه شهري است. جامعه کنوني تغيير را در نسبت با جايگاه زنان پذيرفته است، اما تهمينه ميلاني مثل ساير سينماگران متظاهر به سينماي اجتماعي، به يک عقبافتادگي فردي دچار شده و جامعه از او پيشي گرفته؛ و مخاطبان مدرن سينمايي نميتوانند خشونتطلبي فيلمساز را نسبت به جامعه کنوني زنان باور کنند.
در اين فيلم «ملي و راههاي نرفتهاش»، مردستيزي مرزهاي اگزوتيک نمايشي را درمينوردد و به يک مازوخيسم جنسيتطلبانه منجر ميشود. جامعه ترسيمشده در آثار ميلاني تقسيم به سفيد و سياه ميشود، مردان سياه در صف اشرار، هيولاهاي يک سر و دو گوشي براي بلعيدن زنان هستند و زنان سپيدروي فرشتهصفت در چنگال اين گروه خشن اسير شدهاند. اگر ميلاني را بيرحمانه نقد ميکنيم، صرفاً به اين دليل است که او فيلمسازي است که فيلم خوب ساختن را کاملاً بلد است. وي دو اثر کاملاً تربيتي و درمانگر در کارنامهاش دارد، سوپراستار و آتشبس1. هر دو فيلم درمانگرند، در شرايطي ساخته شده که فيلمساز عصبي و عصيانگر نيست و البته ميلاني اداي عصيان را درميآورد وگرنه جين کمپيون هم عصيانگر است، اما عصيان، تجلي در اثرش دارد نه در رفتار فرامتني.
دو فيلم «آتشبس1» و «سوپر استار»، در نقد رفتار مشمئزکننده جامعه مردانه ساخته شده و فيلمساز بهجاي مواجهه فاشيستي ــ فمينيستي با جامعه مردان، راهحل و درمان را نشان ميدهد. فيلم اجتماعي شاهکار، مزين به راهکار است، روشي کاملاً فرموليزهشده در هاليوود. اما کارگردان در «ملي و راههاي نرفتهاش» همچنان از ارائه راهکار تعاملي پرهيز ميکند و مردستيزي را دستاويز دراماتيک خود قرار ميدهد. ساير فيلمهاي مردستيزانه فاشيستي مؤلف، صرفاً بهدنبال مسير داستاني براي خونبازي با جامعه مردانه است. نگاه غلط، پيدا کردن روايت اشتباه، فيلمساز خوشقريحه و مؤلف فيلم سوپراستار را به سراشيبي سقوط ميکشاند.
نخستين تجلي نمايشي فاشيسم مردستيز را زماني در فيلم ميبينيم که مسئول آموزشگاه خياطي (خانم ساماني) با صورتي کبود وارد محيط اصلي کارگاه ميشود. مَلي (ماهور الوند) از نير (السا فيروزآذر) سؤال ميکند چرا عينک سياه روي صورتش زده است، نير پاسخ ميدهد: "شايد شوهرش او را کتک زده است؟" ملي پاسخ ميدهد "نه بابا، نير، شوهرش دکتر است". اين صحنه بهشدت شعاري، مواجهه ستيزهجويانهاي است که نخ دراماتيک فاشيست ــ فمينيست را زودتر به مخاطب ميدهد، حتي مؤلف سعي نميکند کمي از زمان فيلم بگذرد و مشت خود را براي تماشاگر باز کند، از همان ابتداي فيلم، ميلاني، بهشکل جاهلانهاي اصرار دارد که مردان تحصيلکرده هم بهاصطلاح «دست بزن» دارند. امتداد اين تصوير را ميتوان در نيمه فيلم دوباره مشاهده کرد. زني (ستاره اسکندري) در پزشک قانوني با ملي روبهرو ميشود که شوهرش تحصيلکرده است و از زبان او ميشنويم که همسر اين پرسوناژ، مهندس است، اما دست بزن دارد. کاملاً مشخص است که هدفگيري، تنها شخصيت اصلي فيلم، سيامک، نيست و همه مردان هدف مؤلف هستند.
روايت فيلم «ملي و...»، از آشنايي ملي و سيامک وارد فاز داستاني ميشود. مليحه (ماهور الوند) بهواسطه همکلاسياش در کارگاه آموزش خياطي نير (السا فيروزآذر)، عاشق سيامک (ميلاد کيمرام) راننده يکي از ونهاي فرودگاه ميشود. دليل اين عشق و علاقه از سوي مَلي، شباهت سيامک به بالي خان هنرپيشه سريالهاي ترکي است. از منظر مؤلف، زيبايي مردانه هم مورد نقد است و بخشي از ويترين فريب براي اعمال خشونت به شمار ميرود، در صورتي که عشقورزيهاي سادهانگارانه زنانه و دخترانه هدف فيلمساز نيست. فيلمساز يک قصد بيشتر ندارد تا نشان دهد پس از جاري شدن خطبه عقد زنان در بند هيولاييهايي غيرانساني اسير خواهند شد.
مَلي از خودروي سيامک، روبهروي منزلش پياده ميشود و برادرش اين صحنه را ميبيند. برادر ملي در حرکتي تهاجمي سعي ميکند با ملي برخورد فيزيکي داشته باشد. کاراکتر پدر ملي (جمشيد جهانزاده) با اينکه مانع انجام اين عمل ميشود، اما از اين خشونت مستثني نيست، چون در ادامه فيلم از زبان ملي ميشنويم که خانوادهاش (منظورش رأس هرم خانواده) اجازه نميدهند در دانشگاه تحصيل کند. برادر مَلي به روابط قبل از ازدواج معترض است و مؤلف با قصد و نيتي کاملاً راديکال و سنتستيزانه، با چاشني فاشيسم ــ فمينيسم، خانواده سنتي را هدف قرار ميدهد. فيلمساز قصد دارد بهشکل فاشيستي روي تماشاگر تأثير بگذارد و فراموش ميکند متد رفتاري خانواده ملي بر اساس سنت است. سنت يک مفهوم باثبات است، حتي اگر خانم مهندس و همسرش، معماري کل شهر تهران را زير و رو کنند؛ سنت هميشه سنت است.
از سوي ديگر، برداشت شخصيتمحوري از عشق، در حدود تماشاي سريالهاي ترکي و يافتن عشقي مشابه با بالي خان است. با همين ميزان فهم عمومي، اگر پرسوناژ مَلي، دکترايش را از اکسفورد گرفته بود، باز هم بهدليل الگوي ذهني شکلگرفتهاش توسط سريالهاي ترکي، عاشق کاراکتر سيامک ميشد، چرا فيلمساز سادهانگاري زنانه را نقد نميکند؟ چون مؤلف خيلي عجله دارد تا عروسي برگزار شود و هيولاي سيامک را به نمايش بگذارد.
فيلمساز، ملي را بهعنوان «زن انتخابکننده» برگزيده است، در طول فيلم نيز شاهد هستيم که مَلي با تهديد و ارعاب همسر سيامک نشده است. در پيوند با نحوه انتخاب، نکته ضروري اين است که خانواده مَلي که ظاهراً با انتخابش، مشکل دارند، مدتي مخالفند و پس از مدتي با اصرار ملي و سيامک ميپذيرند که اين دو با هم ازدواج کنند، يعني بدون هيچ مراسم نامزدي و آشنايي بهصورت ناگهاني بساط مراسم ازدواج را فراهم ميآورند. آيا ازدواج ناگهاني ملي و سيامک، با عقلانيت اجتماعي عرفي، با ويژگي محتاطانه خانواده سنتي ملي، نسبتي دارد؟ چرا يکدفعه مخالف؟ چرا يکدفعه موافق؟ چرا ناگهان ازدواج؟ حتي خانواده ملي توصيه نميکند که مدتي با سيامک نامزد و معاشرت داشته باشند.
در نمايشهاي دستچندم تلويزيوني و حتي در فيلمهاي دختر پسري دوران اصلاحات، تمام اين نکتهسنجيها در متن آثاري با چنين مضاميني لحاظ و دوران آشنايي، چاشني چنين ازدواجهاي جاهلانهاي ميشد تا نمايش شکل منطقيتري شکل پيدا کند و براي خانواده و دختر دمبخت، فرصتي فراهم ميشد که دختر، خواستگارش را بيشتر بشناسند. نگارنده اصرار دارد نگرههاي جامعهشناختي فيلمساز دقيق نيست، اصلاً به جامعه متوسط و معمولي هم نزديک نيست. مؤلف بهصورت هيجاني با جامپهاي روايي خيلي سريع و قاطعانه ميخواهد از تقسيمبندي خير و شر، مرد و زن، بهنفع نگرههاي فاشيستي ــ فمنيستي مد نظرش بهرهبرداري کند. ميلاني هم مثل سينماگران ايدئولوژيک سينما با هر نگره سياسي، مشتاق پرتاب پيام بهسوي تماشاگر است. اشتياق براي پيامدهي چه ربطي به سينما دارد؟ براي پيامدهي بايد يک سرويس پيامکي ابتياع کرد.
گاف ديگر فيلم در تناقض رفتاري نَير نمود پيدا ميکند. ظن دراماتيک مهم را نير (السا فيروزآذر) در اين فيلم بهوجود ميآورد و بهنوعي تعادل روايي فيلم را برهم ميزند. اگر خانواده مَلي عقلانيت رايج عرفي را از خود بروز نميدهند و دوران نامزدي را به دخترشان پيشنهاد نميدهند، چرا «نير» خواهر سيامک که خود آسيبديده جريان خشونت خانگي توسط برادر و پدرش است و دوراني را که پدر و برادرش دست بزن داشته درک کرده، اين اطلاعات را قبل از ازدواج در اختيار ملي قرار نميدهد؟ با افزايش ميزان بروز خشونت از سوي سيامک، نَير دايه مهربانتر از مادر ميشود. اين مسئله به هيچ وجه عقلاني ــ دراماتيک نيست و به غير قابل باور بودن فيلم و تصنعي شدن درام دامن ميزند.
ميلاني تنها يک تصوير از مردان را ميتواند ترسيم کند و آن مردِ بد است، مرد خوب يعني همسرش؛ شخصيتهاي مرد خشن فيلم «ملي و...» بهصورت باثباتي از بچههاي طلاق تا «مَلي و...» تغيير نکردهاند. فيلمسازي ميلاني مبتني بر کشف يک روش معين بر اساس فاشيسم ــ فمينيسم، در يافتن نخ درام و پردازش يک شکل باثبات هميشگي است، يعني قصههاي مشابه يک فيلمساز بهطور مداوم به فيلم سينمايي مختلفي بدل ميشود و چنين آسيبهايي را نيز بههمراه خواهد داشت. حسن (محمدرضا فروتن) در دو زن، دائماً در فيلمهاي ميلاني بهصورت عجيب و غريب تکرار ميشود. مريضي «مرد بودن» را اغلب کاراکترهاي فيلمهاي ميلاني دارند و هيچوقت خوب نميشوند، حتي در فيلم متوجه ميشويم، پدر سيامک دست بزن دارد. گويي حسن (محمدرضا فروتن) فيلم دو زن بازنشسته شده و در نقش پدر سيامک روي صندلي چرخدار نشسته است. از طرفي پدر خشن يادآور، شخصيت پدر عاطفه فيلم بچههاي طلاق است. نيمه ابتدايي فيلم «مَلي و...» آنقدر گافهاي اساسي دارد که نميتوان از نيمه دوم فيلم تحليلي ارائه کرد.
خانم فيلمساز نگاهي خشونتطلبانه نسبت به جامعه مردانه دارد و مؤلف خشونت اغراقشدهاي را ساليان متوالي در آثار مختلف به مردان نسبت ميدهد. در صورتي که جامعه ايراني مردسالار طبق يک سنت قديمي "دست روي ضعيفه بلند کردن" را قبيح ميداند. با توجه به تحولات اجتماعي کنوني، عبارت ضعيفه از فرهنگ عامه حذف شده و واژه "بانو و کدبانو" جايگزينش شده است، اما تحليل، تفسير و تصويري که فيلمساز از جامعه مردانه ارائه ميدهد متعلق به دوران «ضعيفه» و «منزل» صد سال پيش است. اگر فيلمساز جامعه را خوب ببيند، خواهد فهميد در سينماي ايران زنان فيلمساز از منير قيدي تا نرگس آبيار و حتي خود فيلمساز، بخشي از افتخارات تغيير و تحول در جامعه ايراني به شمار ميروند. اما ميلاني با تعمد خاصي در آثار فاشيستي مردستيزش، تحولات اجتماعي را تعمداً ناديده ميگيرد.
منبع: خبرگزاری آریا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.aryanews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری آریا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۴۰۹۵۶۳۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی: