بازنشر/ همسر شهید حججی از روزهای با شهید بودن میگوید بوسه بر پای پدر و مادر اذن شهادتش شد/ همسر یک شهید، آسمانی شدن محسن را به من بشارت داده بود/خبر اسارت و شهادتش را خودم به بقیه اطلاع دادم
تاریخ انتشار: ۵ مهر ۱۳۹۶ | کد خبر: ۲۶۰۲۹۱۸۴
به گزارش خبرگزاری فارس از اصفهان، مدافعان حرم مردان مردی هستند که با خون خود عالمی را زنده میکنند و این عالم میتواند ابعاد جغرافیایی متفاوتی را در بر بگیرد؛ گاهی به وسع فهم مردمان آن ایام میشود احیاکننده یک شهر در ماه خدا و یک بار هم میشود احیاکننده کشور و بلکه جهان و شهید محسن حججی از آن نمونههایی است که از روز انتشار خبر اسارت و شهادتش با عکسی مملو از اقتدار و ابهت که از او منتشر شد همهجا را فراگرفته است؛ از بازیگر تا سیاستمدار، از ورزشکار و خواننده و از شاعر و افراد به ظاهر عادی جامعه همه یکصدا شدند و وسعت نگاه و رفتار و شهادت غریبانه این جهادگر مدافع حرم را گرامی داشتند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
اما همه عکسالعملها یکطرف و عکسالعمل خانواده به ویژه همسر زینبیاش یک طرف، همسری که خودش خبر شهادت همسرش را نشر داد و در نخستین پیامش بویی از ترس و اضطرار دیده نشد و هر چه بود همانند نگاه شهید مدافع حرمش عزت و اقتدار بود که گفته بود: «همسرم رفت که بگوید امام خامنهای تنها نیست؛ رفت که بگوید هنوز هم مردان خدایی هستند؛ اگر کسی خواست اشکی برای همسرم بریزد به اشکش هدف بدهد؛ برای حضرت زینب(س) و امام حسین(ع) گریه کند؛ همه زیر لب فقط بگویید امان از دل زینب(س)؛ راهش را ادامه بدهید؛ دعا کنید خدا به من هم صبر بدهد.»
و ما نیز به گفتوگو با این بانوی زینبی سرکار خانم زهرا عباسی نشستیم و درباره شهیدش، محسنش با او سخن گفتیم و آنچه در سراسر این گفتوگو به چشم میخورد افتخار و غرور و ابهت بود و رضایت و آرامشی که ما را نیز تسلی میداد و ماندیم در مقابل این همه شکوه چه بگوییم.
*شهدای دفاع مقدس بودند که واسطه آشنایی ما شدند
ماجرای آشنایی خانم عباسی با شهید حججی هم به شهدا ختم میشود، آن زمان که در یک نمایشگاه دفاع مقدس با هم مواجه میشوند، خودش میگوید: «اگر ماجرای آشنایی ما را کسی از محسن میپرسید میگفت ما به واسطه شهدا با هم آشنا شدیم، حالا من هم همان را میگویم: ما به واسطه شهدا آشنا شدیم. من در یک نمایشگاه که مربوط به دفاع مقدس و بزرگداشت شهدای این دوران بود کار میکردم، همسرم هم در یک دورهای آنجا با ما همکار شد، همدیگر را دیدیم و به قول محسن، این شهدای دفاع مقدس بودند که واسطه آشنایی ما شدند.»
آرزوی قلبی همسر شهید حججی از زبان خودش شنیدنیتر است: «من همیشه از خدا میخواستم که کسی را در مسیر زندگی من بگذارد که حضرت زهرا(س) تائیدش کرده باشد، این آرزوی قلبیام بود و وقتی محسن را دیدم، با تمام وجودم حس کردم که دلش یک جور خاصی با اهل بیت(ع) است، حس کردم اگر یک نفر باشد که حضرت زهرا(س) در این دوره و زمانه بخواهد تائیدش کند، همین محسن است، همین طور هم شد حالا میبینم که حضرت زهرا(س) هم ایشان را تائید کرد.»
11 آبان 91 عقد آسمانی آنها رقم میخورد و 9 مرداد 93 پیوندشان را زیر یک سقف جشن میگیرند؛ علی تنها فرزند شهید حججی هم 24 فروردین 95 به دنیا میآید؛ آخرین هدیه خانم عباسی به همسرش شهیدش هم پیوندی عمیق با حضرت زهرا دارد و تعریف میکند: «امسال به مناسبت روز مرد، یک انگشتر دُر نجف برای محسن هدیه خریدم، روی این انگشتر «یا زهرا» حکاکی شده بود. وقتی محسن میخواست برای بار دوم اعزام شود، همه انگشترهایش را درآورد، الا این یکی. گفت من این یکی را با خودم میبرم، من از اینها به خاطر حضرت زهرا(س) کینه دارم، من تا لحظه آخر باید نشان بدهم که شیعه امیرالمومنین(ع) هستم. بعد من در این تصاویری که بعد از شهادت محسن از پیکر بیسرش منتشر شده، دقت کردم دیدم این انگشتر دستش نبود. مطمئنم که داعشیها انگشتر او را از دستش درآوردهاند چون اسم حضرت زهرا(س) رویش حک شده بود.»
*روزه میگرفت و بیش از همیشه هیأت میرفت، میترسید مشکلی به وجود بیاید که نتواند اعزام شود
خانم عباسی روایت کرد نخستین حضور همسرش را در جبهه نبرد با تکفیریها در سوریه و گفت: «سفر اول آقا محسن 2 سال پیش بود و سفر امسال که ختم به شهادت شد سفر دومشان به سوریه بود؛ برای سفر اول خیلی اصرار به رفتن داشتند و داوطلب بودند که قسمتشان هم شد، آن زمان من باردار بودم و از من خواهش کردند که این موضوع را به کسی نگویم تا مشکلی در رفتنشان پیش نیاید، من هم چون مشوق اصلیشان بودم این موضوع را به کسی نگفتم، بعد از رفتنشان که این موضوع را به بقیه گفتم همه شوکه شدند که چه طور به رفتنش راضی شدهام.»
ادامه صحبتش وصل سفر اول به دومین سفر بود اما با فاصله دو سال و اذعان کرد: «بعد از بازگشت از سفر اول قبل از اربعین دو سال پیش، از همان هفته اصرار به رفتن مجدد به سوریه را شروع کرد، اما موافقت نمیشد؛ تا اینکه با ایشان تماس گرفته شد و گفتند که قرار است نیرو به سوریه اعزام شود و ایشان هم که اینقدر مشتاق بود؛ شهید مشتاقانه دنبال این کار رفت و در دو هفتهای که کارهای اعزام طول کشید، روزه میگرفت و بیش از همیشه هیأت میرفت، چرا که میترسید مشکلی به وجود بیاید که باز نتواند به این سفر برود.»
* بوسه بر دست و پای پدر و مادر اذن شهادتش شد
همسر شهید حججی صحبتش را اینگونه ادامه داد: «از آمادگی و پیگیری برای رفتن به سوریه فقط من خبر داشتم و کس دیگری خبر نداشت تا روزی که قرار شد اعزام شود، صبح ساعت 8 به بنده زنگ زد و گفت که من امشب باید بروم، گفتم چه قدر سریع؟ گفت بله قسمت شده و دیگر باید بروم، به هیچکس هم خبر نداده بودیم نه خانواده خودش و نه خانواده من اطلاع داشتند؛ برای ناهار به پدر و مادر بنده گفت که میخواهد به سوریه برود، پدر و مادر من هم که مشوقش بودند و مشکلی نبود.»
وی از رضایت گرفتن شهید از پدر و مادرش گفت و نذری که همان شب ادا کرد: «شب هم به منزل پدر و مادرش رفت، شهید نذر کرده بود که اگر رفتن به سوریه قسمتش شد برود کف پای پدر و مادرش را ببوسد، بعد از بوسه بر دست و کف پای پدر و مادر گفت که قسمتم شده به سوریه بروم، خوشبختانه آنها هم خیلی قشنگ و با یک صبر خاصی گفتند به سلامت ان شاءالله بروید و به سلامت برگردید، در راه امام زمان شهید شوید؛ ساعت 11 روز 27 تیرماه 96 بود که آقا محسن برای اعزام به سوریه رفت.»
*میگفت من همان جایی هستم که دوست دارم باشم
همسر شهید حججی از نحوه و میزان ارتباطشان از بعد از اعزام به سوریه تعریف کرد: «تا تهران بود با گوشی خودش ارتباط داشتیم تا اینکه گفت نمیتوانم گوشی را ببرم و گفت امکان دارد تا وقتی که به مقر اصلی برویم نتوانم تماس بگیرم، چون دفعه قبل که رفته بودند میدانستم تا میآیند بروند 7 یا 8 روز طول میکشد تا با من تماس بگیرد، ولی رفت و فکر کنم ساعت یک بامداد بود که تماس گرفت و گفت رسیدیم و انشاءالله فردا به زیارت حرم حضرت زینب و حضرت رقیه میرویم و عصرش هم به مقر میرویم و شاید به مقر که رفتم دیگر نتوانم تماس بگیرم، این را گفت که من نگران نباشم؛ دو سه روز طول کشید که زنگ زد، یعنی دو سه روز یکبار تماس میگرفت و هفت هشتدقیقهای صحبت میکرد، میگفت من همان جایی هستم که دوست دارم باشم ولی شما نگران نباشید.»
وی در رابطه با اینکه آیا از طریق اتفاق یا رویای صادقه ای این اتفاق بشارت داده شده بود، گفت: «بعد از سفر اولی که برگشت بنده یکی دو تا خواب دیدم که ماجرایش مفصل است؛ دو سه تا خواب دیدم که خود شهدای لشکر 8 وعده شهادتش را دادند، گفتند که بگویید صبور باشد و صبوری کند به وقتش و من همیشه به او میگفتم صبوری کن وقتش میرسد.»
*برایش اتیکت«جؤن خادم المهدی»را به لباس اعزامش زدم
همسر شهید از بستن ساک همسرش گفت و از اتیکت نصب شده به لباس همسرش صحبت کرد: «جالب این است که ساک شوهرم را خودم بستم؛ اتیکتی هم روی پیراهنش بود با عبارت «جؤن خادم المهدی»، این اتیکت را روزی با هم رفتیم نوشتیم، به من گفت که این اتیکت را میشود برای من به لباسم نصب کنی و من گفتم بله؛ دفعه اول اعزام به شهید لباس داده بودند، این سری گفت که لباسهای خودم را میبرم، چون بیتالمال و نو است و برای اینها هزینه شده است و من اگر بروم آنجا دوباره لباس میدهند که یکی دیگر میتواند از این لباسها استفاده کند و من به لباس خودش اتیکت «جؤن خادم المهدی» را دوختم، بعد از دیدن عکس هم دیدم که هنوز اتیکت به لباسش هست؛ همه میگفتند که فتوشاپ است چون آنجا اتیکت استفاده نمیشود تا اینکه خودم گفتم این اتیکت را من به لباسش نصب کردم.»
*خبر اسارتش را خودم خواندم و به بقیه اطلاع دادم
وی نحوه آگاهی از شهادت همسرش را اینگونه روایت کرد: «معمولاً خبر که نه پیام شهادت را میگویند چه طور به همسر شهید بگوییم که شوکه نشود؛ جالب این است که خبر اسارتش را خودم خواندم و به بقیه اطلاع دادم، در صفحههای مجازی عکسش را دیدم و به پدر و مادرم و بقیه اطلاع دادیم که متوجه شدهایم اسیر شده است؛ ساعت سه بامداد بود که دیدیم عکسی منتشر شده که نوشته «شهید بیسر شهادتت مبارک»، من با دیدن این عکس شوکه شدم و گفتم که هنوز امید دارم و امکان ندارد، کانال منتشر کننده عکس وقتی دید که من ناراحت شدم، عکس را عوض کرد؛ اینها فکر کردند که ما میدانیم که سر آقا محسن را جدا کردند؛ ده دقیقه بعد دیدیم همهجا زدند که «شهادت محسن حججی شهید بیسر مبارک».»
همسر شهید حججی در رابطه با خصلتهای اخلاقی، منش و نگرش سیاسی اجتماعی همسرش گفت: «اول از همه اینکه شهید من خیلی به بقیه هم تأکید میکرد که یک شهیدی را برای خودتان انتخاب کنید؛ شهید آقا محسن شهید حاج احمد کاظمی بود و ارادت خاصی به این شهید داشت، همیشه میگفت که من همه زندگیام را مدیون این شهید هستم، یک سفرهای پهن شد و من نشستم سر آن سفره و رزق شهادتم را میخواهم از این سفره بگیرم و تمام زندگیام را میخواهم با حاج احمد کاظمی معامله کنم؛ خیلی جالب بود که در همه مراحل زندگیاش و زندگیمان شهید کاظمی کمک کرد، یعنی در همه مراحل زندگی حضور شهید حاج احمد کاظمی را میشد احساس کرد.»
*محسن من رفت که امام خامنهای تنها نباشد
وی ادامه داد: «من نوشته بودم که «محسن من رفت که امام خامنهای تنها نباشد که این را به همه بگوید»، شهید من خیلی عاشق امام خامنهای بود و خیلی عجیب ایشان را دوست داشت و رفت به خاطر اینکه امام خامنهای تنها نباشد؛ من از همه میخواهم که راهش را ادامه بدهند.»
همسر شهید حججی در ادامه اینگونه توصیه کرد: «این راهی که محسن رفت، محسن سرش رفت که روسری نرود، محسن خیلی روی حجاب حساس بود من از همه خواهش میکنم حداقل به خاطر تسلی دل همسر، مادر و خواهر شهید حجابشان را رعایت کنند، حداقل جلوی ما حجابشان را رعایت کنند این خیلی برای ما ارزش دارد.»
*هدف اشکهایم حضرت زینب(س) و اسارت حضرت زینب است
وی از هدفدار بودن اشکهایش گفت و مطرح کرد: «دشمن منتظر یک نشانهای از ماست که شاد شود، من اصلاً دلم نمیخواهد دشمن اشک من را ببیند و به هر اشکی هم که میریزم و هر اشکی که تا الآن ریختم هدف دادم، هدف اشکهایم حضرت زینب(س) و اسارت حضرت زینب بوده است؛ من منتشر کردم گفتم من یک داغ دیدم من یک شهید دادم که سر از تنش جدا کردند ولی حضرت زینب 72 تا داغ دید بعد به اسارت رفت، اطراف من شلوغ است، حضرت زینب چه کسی را داشتند؟ حضرت زینب چه سختیای کشیدند؟ من هر کس را دیدم و با هرکسی هم رابطه داشتم گفتم به خاطر محسن گریه نکنید، اگر میخواهید محسن را خوشحال کنید به اشکتان هدف بدهید، هر قطره اشکی که میآید بگویید برای حضرت زینب است و در دل و زیر زبان آرام بگویید امان از دل زینب چون من خودم تازه میفهمم امان از دل زینب یعنی چه و واقعاً سخت است.»
*بزرگترین آرزوی همسر شهید
وی از بزرگترین آرزویش گفت:«انشاءالله بتوانم یادگار شهید، علی آقا را طوری تربیت کنم که او هم فدایی شود، شهید شود و انشاءالله زندگی خودم و پسرم هم ختم به شهادت شود.»
وی بازگشت پیکر شهید را برای تسلی دل پدر و مادرش خواست و گفت: «همهجا گفتم که آمدن جسد شهید را فقط برای تسلی دل پدر و مادرش میخواهم، وگرنه تا وقتی که گمنام هستند هر روز و هر شب حضرت زهرا را میبینند و اگر بیایند و پیکرشان را بیاورند شاید این اتفاق دیگر برایشان نیفتد.»
دوستداشتنیهای این بانوی زینبی در دوستداشتنیهای شهید محو شده که تأکید میکرد: «من هر چیزی که محسنم دوست داشت را دوست داشتم؛ تا قبل از اینکه به سوریه بروند من ناآرام بودم چون همسر من ناآرام بود، همسر من برای شهادت تلاش میکرد اصلاً برای شهادت میرفت و من این را میفهمیدم؛ بعد از اینکه خبر شهادتش را دادند آرامآرام من هم آرام شدم چون محسنم به چیزی که آرزویش بود رسید و افتخار میکنم.»
* شهید محسن عکاس افتخاری مراسم شیرخوارگان حضرت علیاصغر بود
وی از نوع نگاه و احساس شهید نسبت به فرزندان شهدای دیگر گفت و تعریف کرد: «این را با یک خاطرهای میتوانم برایتان عنوان کنم؛ آقا محسن برای مراسم شیرخوارگان حضرت علیاصغر عکاس افتخاری بودند و از بچههای شیرخوار عکس میانداختند که سن بچهها هم از شیرخواره تا 3 ساله بود؛ در یکی از این مراسمها همسر شهیدی که آقا محسن ارادت خاصی به این شهید داشت آمدند و دختر سهسالهشان را هم آوردند، وقتی این کودک را دیده و فهمیده بود که فرزند همان شهید است دوربین از دستش افتاد و شروع به گریه کرد که همسر شهید به من گفت من همان لحظه فهمیدم همسرت آسمانی میشود، چون من تا الآن ندیده بودم کسی وقتی دختر سهساله من را میبیند اینطور به هم بریزد و احساس شرمندگی کند از اینکه این دختر را میبیند و هنوز هست.»
*شهید من به یکبار شهادت راضی نبود
وی در پایان از زرنگی همسرش در شهادت گفت و بیان کرد: «همیشه یک عدهای به همسرم میگفتند که نمیخواهد اینقدر بگویی که میخواهم به سوریه بروم و برای حرم حضرت زینب شهید شوم، نیاز نیست بروی صبر کن برای امام زمانت شهید شوی؛ الآن باش مؤثر باش و برای امام زمان به شهادت برس؛ شهید هم میگفتند که من زرنگ هستم و به یکبار شهادت راضی نیستم، من الآن میروم برای حضرت زینب شهید میروم و برای حرم حضرت زینب جانم را میدهم و انشاءالله وقتی امام زمان ظهور کرد برمیگردم و دوباره برای امام زمان شهید میروم؛ شهید من به یکبار شهادت راضی نبود.»
انتهای پیام/ذ
منبع: فارس
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۶۰۲۹۱۸۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی: